کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسطال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قسطال
لغتنامه دهخدا
قسطال . [ ق َ ] (ع اِ) غبار. (منتهی الارب ). گرد و غبار. (ناظم الاطباء). غبار ساطع. (اقرب الموارد). ج ، قساطیل . (ناظم الاطباء). رجوع به قسطل و قسطلان و قسطول و قساطیل شود.
-
قسطال
لغتنامه دهخدا
قسطال . [ ق ِ ] (ع ص ) آوازدار. (از منتهی الارب ). باآواز. (اقرب الموارد): نهرقسطال ؛ جوی باآوازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
قصطال
لغتنامه دهخدا
قصطال . [ ق ِ ] (ع اِ) قسطال . (اقرب الموارد). رجوع به قسطال شود.
-
جستوجو در متن
-
قصطال
لغتنامه دهخدا
قصطال . [ ق ِ ] (ع اِ) قسطال . (اقرب الموارد). رجوع به قسطال شود.
-
قساطیل
لغتنامه دهخدا
قساطیل . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قسطال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قسطال شود. || ج ِ قسطول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قسطول شود.
-
قسطلان
لغتنامه دهخدا
قسطلان .[ ق َ طَ ] (ع اِ) غبار. (منتهی الارب ). غبار ساطع. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل و قسطال و قسطول شود.
-
قسطول
لغتنامه دهخدا
قسطول . [ ق ُ ] (ع اِ) غبار. (منتهی الارب ). غبار ساطع. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل و قسطال و قسطلان شود.
-
قسطل
لغتنامه دهخدا
قسطل . [ ق َ طَ ] (ع اِ) غبار. (منتهی الارب ). غبار ساطع. (اقرب الموارد). گَرد لشکر. در فقه ثعالبی آمده که آن مخصوص به غباری است که در جنگ برمیخیزد. (اقرب الموارد). رجوع به قسطال و قسطلان و قسطول شود. || به لغت شامی ، جای جدا شدن آبها ازیکدیگر. (معجم...
-
غبار
لغتنامه دهخدا
غبار. [ غ ُ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ). رَنْد. (لغت محلی شوشتر). تم . مؤلف آنندراج آرد: بمعنی گرد، و مهتاب از تشبیهات اوست و بالفظ ریختن و زدن و نشستن و خواستن و گرفتن و افشاندن و رفتن و شستن و زدودن و ستردن و داشتن و برباد دادن و بلند شدن و شکستن...