کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قزوین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قزوین
لغتنامه دهخدا
قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) (دریای ...) دریای خزر. رجوع به خزر (دریای ...) شود.
-
قزوین
لغتنامه دهخدا
قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است . ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را...
-
واژههای مشابه
-
گل قزوین
لغتنامه دهخدا
گل قزوین . [ گ ِ ل ِ ق َزْ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) گلی که آنرا زنان آبستن خورند. (مؤلف ). یا گل بطانه و گرد سنگی است که نقاشان آنرا در بنا و نقاشی به کار برند و از نوع سنگ سیلیسی است . (مؤلف ).
-
جامع قزوین
لغتنامه دهخدا
جامع قزوین . [ م ِ ع ِ ق َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان آرد: این جامع به امام شافعی منسوب بوده و صحن بزرگ آن را چند تن ساخته که هر قسمت آن به اسم بانی موسوم است . صحن کوچک که طرف شرق مقصوره است از بناهای هارون الرشید است . صحن کوچک طرف قبلی ساخته ٔ خم...
-
دریای قزوین
لغتنامه دهخدا
دریای قزوین . [ دَرْ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) دریای خزر. دریای کاسپین . رجوع به خزر در ردیف خود شود.
-
مسجد جامع قزوین
لغتنامه دهخدا
مسجد جامع قزوین . [ م َ ج ِ دِ م ِ ع ِ ق َ ] (اِخ ) رجوع به قزوین و جامع قزوین شود.
-
چهل ستون قزوین
لغتنامه دهخدا
چهل ستون قزوین . [ چ ِ هَِ س ُ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام بنایی به قزوین که در اطراف آن باغ بسیار بزرگی بود. طول آن از خیابان واقع در شمال سبزه میدان کنونی تا حیات نادر و عرض آن نیز از جلوی اداره ٔ پست و تلگراف تا دیوار غربی شعبه ٔ بانک ملی امتداد داشت ولی...
-
واژههای همآوا
-
غضوین
لغتنامه دهخدا
غضوین . [ غ َ ض َ وَ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) رجوع به ذوالغضوین شود.
-
غزوین
لغتنامه دهخدا
غزوین . [ غ َزْ ] (اِخ ) نام شهری در ایران میان تهران و گیلان . قزوین با قاف معرب آن است ، و شاید در اصل کزوین بوده و با غین و قاف مبدل آن است . (از فرهنگ نظام ). اصل کلمه ٔ قزوین را کژوین و کشوین گفته اند و در لاروس کبیر کزبین و کزوین آمده است و بنا...
-
جستوجو در متن
-
غازبین
لغتنامه دهخدا
غازبین . (اِخ ) قزوین .
-
کشوین
لغتنامه دهخدا
کشوین . [ ک َش ْ ] (اِخ ) قزوین .(فرهنگ ایران باستان ). کشبین . رجوع به قزوین شود.
-
میته
لغتنامه دهخدا
میته . [ ت َ ] (اِ) خاکه شپش (در تداول مردم قزوین ). || رِشک (در تداول مردم قزوین ). (یادداشت مؤلف ).