کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قزل چشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قزل چشمه
لغتنامه دهخدا
قزل چشمه . [ ق ِزِ چ ِ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است در 30 هزارگزی خاور ساوه . سکنه 24 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
واژههای مشابه
-
قزل آباد
لغتنامه دهخدا
قزل آباد. [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان واقع در 39 هزارگزی باختر قصبه ٔ رزن و 15 هزارگزی جنوب باختری دمق . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 105 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات ...
-
قزل آغول
لغتنامه دهخدا
قزل آغول . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری چکنه ٔ بالا. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 222 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . راه...
-
قزل آلا
لغتنامه دهخدا
قزل آلا. [ ق ِ زِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) نوعی از ماهی است . (آنندراج ، از سفرنامه ٔ شاه ایران ). نوعی است از ماهی که نقطه های سرخ بر اعضاء دارد و گوشت آن لذیذ ولطیف تر از ماهیان دیگر است . (از سنگلاخ : قیزیل آلا).
-
قزل آلان
لغتنامه دهخدا
قزل آلان . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) (باروی ...) باروی معروفی است در گرگان که اسکندر کبیر به منظور دفاع از گرگان و دههای اطرافش در مقابل حملات قبایل وحشی مشرق ساخت و انوشیروان ساسانی (530 - 578 م .) آن را تعمیر کرد. و آن را دیوار قزل آلان نیز مینامند. (مازند...
-
قزل ارسلان
لغتنامه دهخدا
قزل ارسلان . [ ق ِ زِ اَ س َ ] (اِخ ) مظفرالدین عثمان (582 - 587 هَ . ق .). بعد از فوت اتابک ایلدگز پسر بزرگتر وی نصرةالدین محمد جهان پهلوان مقام اورا در راندن امور ملکی یافت و برادر خود مظفرالدین عثمان قزل ارسلان را به آذربایجان و اران به امارت فرست...
-
قزل ارسلان
لغتنامه دهخدا
قزل ارسلان . [ ق ِ زِ اَ س َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) شیر سرخ . و این مرکب است از دو کلمه ٔ قزل به معنی سرخ و ارسلان به معنی شیر و اسد. (آنندراج ).
-
قزل ارسلان
لغتنامه دهخدا
قزل ارسلان . [ ق ِ زِاَ س َ ] (اِخ ) از امرای اتابکان آذربایجان و مکنی به اتابک خاموش بود (622 - 626 هَ . ق .). از اتابک اوزبک فرزندی نمانده بود جز پسری کر و گنگ مادرزاد به نام قزل ارسلان که به همین علت او را اتابک خاموش لقب داده اند، و او دختری را ک...
-
قزل اروث
لغتنامه دهخدا
قزل اروث .[ ق ِ زِ اَرْ وَ ] (اِخ ) ممکن است نام شهر افراوه یا فراوه باشد. رابینو آرد: در چهارمنزلی دهستان سر راه خوارزم شهر افراوه بود که گمان میرود همان شهر کنونی قزل اروث باشد که مشتق از اسم مجهول قزل الرباط، قراولخانه است . (مازندران و استرآباد ر...
-
قزل ایرماق
لغتنامه دهخدا
قزل ایرماق . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) (رود...) هالیس . (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2133). رجوع به قزیل ایرماق شود.
-
قزل حاجی
لغتنامه دهخدا
قزل حاجی . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 2500 گزی راه ارابه رو ارومیه به آده . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل سالم است . سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از نازلوچای و محصول آن غلات ...
-
قزل حصار
لغتنامه دهخدا
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد در 76 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی جنوب راه عمومی مشهد. موقع جغرافیایی آن جلگه ای و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 466 تن .آب آن از قنات و محصول آن غلات . شغل اهالی ز...
-
قزل حصار
لغتنامه دهخدا
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یوسف آباد پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 18 هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و سر راه شوسه ٔ نظامی تربت جام جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 291 تن . آب آن از قنات و محص...
-
قزل حصار
لغتنامه دهخدا
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 40 هزارگزی جنوب قصبه ٔ رزن و کنار رودخانه ٔ قره چای . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آن 135 تن . آب آن از رودخانه ٔ قره چای و محصول آن ...