کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قریب بصحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علت قریب
لغتنامه دهخدا
علت قریب . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که خود بلاواسطه و بدون فاصله در وجود معلول مؤثر باشد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ). و رجوع به علت شود.
-
علی قریب
لغتنامه دهخدا
علی قریب . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) (حاجب ...) یا امیر علی خویشاوند. از امرای بزرگ دربار سلطان محمود غزنوی . رجوع به حاجب (علی بن قریب ...) شود.
-
جنس قریب
لغتنامه دهخدا
جنس قریب . [ ج ِ س ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) جنس نسبت به نوع ، قریب خوانده میشود هنگامی که چون آن نوع را با هر یک از انواع ضمیمه کنیم و از ماهیت آنها جویا شویم همان جنس در جواب آید مثل حیوان نسبت به انسان . انسان در این جنس انواع...
-
فصل قریب
لغتنامه دهخدا
فصل قریب . [ ف َ ل ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آنکه نوع خود را از جمیع مشارکات در جنس امتیاز دهد، چون «ناطق » به نسبت انسان . (غیاث ). رجوع به فصل و ترکیب های آن شود.
-
قریب محله
لغتنامه دهخدا
قریب محله . [ ق َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از هزارجریب . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 165 شود.
-
جستوجو در متن
-
تابعی
لغتنامه دهخدا
تابعی . [ ب ِ ] (ع ص نسبی ) منسوب به تابع. || آنکه اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و آله وسلم را دیده . ج ، تابعیون . آنکه بعض اصحاب رسول را درک کرده است . آنکه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه نکرده لیکن صحابه ٔ او صلوات اﷲ علیه را دیده است . رجوع به صحابی شود. ع...
-
حردون
لغتنامه دهخدا
حردون . [ ح ِ دَ ] (ع اِ) سوسمار نر یا جانوری است مشابه حرباءو آن از نواحی مصر خیزد. و حرذون با ذال معجمه نیز آمده است . گوشت او سم است و گفته اند جانوری است شبیه به حرباء با خط و خال رنگین . ج ، حَرادین . حسین خلف گوید: بلغت سریانی نوعی از سوسمار اس...
-
حاجی بابا
لغتنامه دهخدا
حاجی بابا. (اِخ ) (کتاب ...) در سال 1824 م . / 1239 هَ . ق . یعنی قریب بده سال پس از مراجعت آخری خود از ایران جیمز موریه کتابی به انگلیسی در لندن منتشر ساخت به نام حوادث زندگانی حاجی بابای اصفهانی و چهار سال بعد از این تاریخ جلد دیگری بشکل ذیل بر کتا...
-
طیفوری
لغتنامه دهخدا
طیفوری . [ طَ ] (اِخ ) مردی طبیب بود. حنین بن اسحاق چندین کتاب از وی در فن پزشکی یاد و نقل کرده . از پیشوایان پزشکان و فاضلی در فن خویش حاذق بود و عبداﷲ نام داشت . وی جدّ اسرائیل بن زکریا الطیفوری است که طبیب فتح بن خاقان بود و چون عبداﷲ پزشک مخصوص ط...
-
ذات
لغتنامه دهخدا
ذات . (ع اِ) تأنیث ذو. صاحب . مالک . دارا. خداوند. و تثنیه ٔ آن ذواتا. و ج ، ذوات : امراءة ذات مال . || مؤلف آنندراج آرد: ذات : بالفتح ، بمعنی صاحب و خداوند و به معنی هستی و حقیقت هر چیز و نفس هر شی ٔ و مؤنث ذو. و در اصطلاح سالکان ذات را به اعتبار...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ ) ابن اردشیر. نام دومین پادشاه سلسله ٔ ساسانی . معروف به شاپور اول است . داستان تولد او از دختر اردوان آخرین پادشاه سلسله ٔ اشکانی در شاهنامه و کتب تاریخ آمده است . حمداﷲ مستوفی این داستان را چنین روایت کرده است : (اردشیر) دختر (اردوان ) ...
-
تاریخ
لغتنامه دهخدا
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی ب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفرج بن ابی الخلیل النباتی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الرومیة اموی اندلسی اشبیلی . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: وی از اهل اشبیلیه و از اعیان علماء و اکابر فضلای آن شهر بود و در علم نبات و معرفت اشخاص ...