کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قروت
لغتنامه دهخدا
قروت . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) چیزی است که دوغ را جوش دهند تا بسته شود، باز به دست بر هم زنند ترش تر گردد و به خورد یوز دهند دفع صفرای وی کند، و به فارسی پلینوی . (بهار عجم ) (آنندراج ). و قراقروت پینوی سیاه را گویند. (آنندراج ) : این چرخ پلنگ خوی من رو ...
-
قروت
لغتنامه دهخدا
قروت . [ ق ُ ](ع مص ) بر یکدیگر خشک گردیدن خون یا سبز شدن آن در زیر پوست از آسیب ضرب . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فرومردن خون در زخم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قرت الدم قروتاً. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
قروت شدن
لغتنامه دهخدا
قروت شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بر هم شدن . (آنندراج ).- قروت شدن صحبت ؛ بر هم شدن صحبت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
غروة
لغتنامه دهخدا
غروة. [ غ ِ رَ وَ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). در معجم البلدان و تاج العروس دیده نشد.
-
قروط
لغتنامه دهخدا
قروط. [ ق ُ ] (اِخ ) جائی است در بلاد هذیل . ساعدةبن جویه هذلی در اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).
-
قروط
لغتنامه دهخدا
قروط. [ ق ُ ] (اِخ ) چند بطن است از بنی کلاب ، و ایشان برادرانی بودند بنام قُرْط و قَریط و قُرَیط. (منتهی الارب ).
-
قروط
لغتنامه دهخدا
قروط.[ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قُرْط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گوشواره ٔ بناگوش . (آنندراج ). رجوع به قرط شود.
-
قروة
لغتنامه دهخدا
قروة. [ ق َرْ وَ ] (ع مص ) فراخ و کلان گردیدن پوست خایه از باد یا از آب یا از فرودآمدن روده ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قر شدن . رجوع به قرو شود.
-
جستوجو در متن
-
پینوک
لغتنامه دهخدا
پینوک . (اِ) پینو که قروت و کشک باشد. (برهان ).
-
تلف
لغتنامه دهخدا
تلف . [ ت َ ] (اِ) ترف و قروت . (ناظم الاطباء).
-
پینووا
لغتنامه دهخدا
پینووا. (اِ مرکب ) آش کشک و آش قروت را گویند چه وا بمعنی آش است . (برهان ).
-
لورکشک
لغتنامه دهخدا
لورکشک . [ ک َ ] (اِ مرکب ) قره قروت . کُبح . رُخبین .