کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قرن الذهاب
لغتنامه دهخدا
قرن الذهاب . [ ق َ نَذْ ذُ ] (اِخ ) نام جائی است . (معجم البلدان ).
-
قرن الشیطان
لغتنامه دهخدا
قرن الشیطان . [ ق َ نُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) قرناالشیطان . گروه او. || پیروان رأی او. || توانائی و انتشار و پراکندگی و چیرگی و غلبه ٔ او. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قرن باعر
لغتنامه دهخدا
قرن باعر. [ ق َ ؟ ] (اِخ )قلعه ای است در یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قرن بقل
لغتنامه دهخدا
قرن بقل . [ ق َ ن ِ ب َ ] (اِخ )قلعه ای است در یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قرن ظبی
لغتنامه دهخدا
قرن ظبی . [ ق َ ن ُ ظَب ْی ْ ] (اِخ ) آبی است بالای سعدیه ، و گویند کوهی است در نجد از بنی اسد. (معجم البلدان ).
-
قرن عشار
لغتنامه دهخدا
قرن عشار. [ ] (اِخ )قلعه ای است در یمن . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
قرن غزال
لغتنامه دهخدا
قرن غزال . [ ق َ ن ُ غ َ ] (اِخ ) نام گردنه ای است معروف . (معجم البلدان ).
-
قرن ناعی
لغتنامه دهخدا
قرن ناعی . [ ق َ ن ِ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن . (منتهی الارب ).
-
لینش قرن
لغتنامه دهخدا
لینش قرن . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی قلب است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
اویس قرن
لغتنامه دهخدا
اویس قرن . [ اُ وَ س ِ ق َ رَ ] (اِخ ) یکی از تابعیان است : کجاست جابر انصار و کو اویس قرن ابوعبیده ٔ جراح و مالک اژدر [ اشتر ]. ناصرخسرو.رجوع به اویس قرنی شود.
-
واژههای همآوا
-
غرن
لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رَ ] (اِ) بانگ و دمدمه و نوحه در وقت گریستن . (برهان قاطع)(آنندراج ). بانگ نوحه و گریستن . مخفف غرنگ . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). بانگ و دمدمه ٔ گریستن بود در گلو. (فرهنگ اسدی ) (از جهانگیری ) (از اوبهی ) : دو دستم به سستی چو پوده پیازدو ...
-
غرن
لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رَ ] (ع اِ) مرغی است ، یا عقاب ، یا مرغی است شبیه عقاب . ج ، اَغران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عقاب نر، راجز گوید: «قد عجبت من سهوم و غرن ». || غراب نر. || مرغ عقعق نر . (اقرب الموارد). || خرچنگ . (منتهی الارب ). سرطان . (اقرب الموارد)....
-
غرن
لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رِ ] (ع ص ) سست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضعیف . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قرنین
لغتنامه دهخدا
قرنین . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قرن . دو قرن . رجوع به قرن شود.