کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرنین
لغتنامه دهخدا
قرنین . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از قصبه ٔ نیشک از نواحی سجستان . احمدبن سهل بلخی گوید: آن شهر کوچکی است و دارای ده هاست ، در طرف چپ کسی واقع شود که به بُست رود، و مسافت آن از سرور دو فرسنگ است . صفاریان که بر فارس و خراسان و سجستان و کرمان غلبه کردند ...
-
قرنین
لغتنامه دهخدا
قرنین . [ ق َ ن َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) رجوع به ذوالقرنین شود. لقب اسکندر است .
-
قرنین
لغتنامه دهخدا
قرنین . [ ق َ ن َ ] (اِخ )جایی است در بالاترین نقطه ٔ وادی دولان از ناحیه ٔ مدینه که بدان ذات القرنین نیز گویند. (معجم البلدان ).
-
قرنین
لغتنامه دهخدا
قرنین . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قرن . دو قرن . رجوع به قرن شود.
-
واژههای مشابه
-
ذات قرنین
لغتنامه دهخدا
ذات قرنین . [ ت ُ ق َ ن َ ] (اِخ ) لقب مادر حرث اعرج غسانی است . (المرصع). و او را ذات القرطین نیز نامند.
-
جستوجو در متن
-
روذان
لغتنامه دهخدا
روذان . (اِخ ) رودان . شهرکی است از قرنین کوچکتر نزدیک فیروزقند، از طرف راست کسی که از بست بسوی رخد رود. (اصطخری از حاشیه ٔ تاریخ سیستان 304). رجوع به رودان شود.
-
طرف العارض
لغتنامه دهخدا
طرف العارض . [ طَ فُل ْ رِ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد بنی تمیم و در محلی واقع است که آن را قرنین نامند و در آنجا حد طرف العارض که جلو مهب باد شمال است پایان می یابد. (معجم البلدان ج 6 ص 93).
-
گیزه
لغتنامه دهخدا
گیزه . [ زَ ] (اِخ ) شهر کوچکی است در نیمه راه قرنین . (در حاشیه ٔ کویر و شمال باختری خاش ) و فره واقع است . ابن حوقل درباره ٔ آن گوید: دهکده ها و کشتزارهای فراوان دارد زیرادر میان ولایتی حاصلخیز واقع است و آبش از قنات های متعدد تأمین میشود. ساختمان...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن لیث صفاری . یعقوب پسر لیث رویگرزاده ٔ قرنین زرنگ و از عیاران سیستان بود. نسبت او به خسروپرویز درست نیست و اصلاً پیش از رسیدن به شهرت کسی او را نمی شناخته و نسبش بر همه مجهول بوده است . یعقوب از قرنین به شهر سیستان (زرنج ) آ...
-
شجرة
لغتنامه دهخدا
شجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (ع اِ) یکی شَجَر و شِجَر. ج ، شَجَرات ، شِجَرات . (از اقرب الموارد). || مؤنث شجر. (اقرب الموارد).- شجرة ابراهیم ؛ پنجنگشت است . بعضی آن را ام غیلان و جمعی شانج دانند و مالیقی نوشته که در فلاجه شجر ابراهیم را عظیم و طویل و کثیرا...
-
ذوالقرنین ثانی
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین ثانی . [ذُل ْ ق َ ن َ ن ِ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص ص 31 آمده است : اسکندر الرومی و هو ذوالقرنین الثانی - انتهی . و حق همین است چه ذوالقرنین قرآن خبر از زمانهائی میدهد که تواریخ دسترس فعلی بشر از آن خبری ندارد و ذوالقرنین رومی را همان...
-
ذوالقرنین
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ] (اِخ ) خداوند دوشاخ . صاحب دوسر و در تحت عنوان اسکندربن فیلفوس شرح حال اسکندر مقدونی را ذکر کرده ایم . اینک برخی از افسانه های شرقی را که راجع به او و لقب او هست ذیلاً نقل میکنیم : بلعمی در ترجمه ٔ تاریخ طبری گوید: و این...