کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرنفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرنفل
لغتنامه دهخدا
قرنفل . [ ق َ رَ ف ُ ] (معرب ، اِ) میخک ، و آن بار یا شکوفه ٔ درختی است که در جزایر هند پیدا گردد، و آن بهترین و پاک ترین ِ داروهای گرم است ، شکوفه ٔ آن را نر و میوه ٔ آن را ماده گویند و شکوفه ٔ آن پاک تر است و هر دو لطیف و صفادهنده ٔ دل و دماغ هستند...
-
واژههای مشابه
-
گل قرنفل
لغتنامه دهخدا
گل قرنفل . [ گ ُ ل ِ ق َ رَ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم فارسی زهره است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گلی است از دسته ٔ میخک ها از تیره ٔ قرنفلیان . (گیاه شناسی گل گلاب ص 214).
-
قرنفل بستانی
لغتنامه دهخدا
قرنفل بستانی . [ ق َ رَ ف ُ ل ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوائی است که آن را فرنجمشک خوانند. (بحر الجواهر). و آن بالنگوی صحرائی است و به عربی بقلةالضّب خوانند، و بواسیر را نافع است . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
قرنفلة
لغتنامه دهخدا
قرنفلة. [ ق َ رَ ف ُ ل َ ] (ع اِ) یکی قرنفل . (اقرب الموارد). رجوع به قرنفل شود.
-
مقرفل
لغتنامه دهخدا
مقرفل . [ م ُ ق َ ف َ ] (ع ص ) طعام مقرفل ؛ طعام با قرنفل پخته . (منتهی الارب ). طعام قرنفل دار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طیب مقرفل ؛ عطری که دارای قرنفل باشد. (از اقرب الموارد).
-
فطعم
لغتنامه دهخدا
فطعم . [ ] (اِ) قرنفل . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
قاراه قوالون
لغتنامه دهخدا
قاراه قوالون . [ ] (معرب ، اِ) قرنفل است . (فهرست مخزن الادویه ). این کلمه مصحف لغت یونانی کاروئوفولون است . رجوع به قرنفل در حاشیه ٔ برهان چ معین شود.
-
کباش
لغتنامه دهخدا
کباش . [ ] (اِ) نوعی قرنفل است که سر آن بزرگ باشد. (فهرست مخزن الادویه ).
-
لنگ
لغتنامه دهخدا
لنگ . [ ل َ ] (اِ) به هندی قرنفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
لونگ
لغتنامه دهخدا
لونگ . [ ل َ وَ گ َ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قرنفل است . (فهرست مخزن الادویه ). قرنفل . ان القرنفل یسمی لونگ بسبب انه یجلب من ارض تسمی لنگ . (ماللهند بیرونی ص 159).
-
منجک
لغتنامه دهخدا
منجک . [ م ُ ج َ ] (اِ مصغر) مصغر منج است که زنبور عسل باشد. (برهان ). زنبور خرد. (ناظم الاطباء). منج خرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) . || به معنی قرنفل هم آمده است . (برهان ). میخک و قرنفل . (ناظم الاطباء).
-
جوزالطیب
لغتنامه دهخدا
جوزالطیب . [ ج َ زُطْ طی ] (ع اِ مرکب ) جوزبوا. جوز بویا. میوه ٔ درخت قرنفل . (ابن بطوطه ). رجوع به جوزبوا شود.
-
قرنفولة
لغتنامه دهخدا
قرنفولة. [ ق َ رَ ل َ ] (ع اِ) یکی قرنفول . (اقرب الموارد). رجوع به قرنفلة و قرنفل شود.