کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرمز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عود قرمز
لغتنامه دهخدا
عود قرمز. [ دِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است پایا، از تیره ٔ برغست ها که بیشتر در سواحل دریاهای مناطق معتدل میروید. برگهایش باریک و کشیده و همه در ته ساقه جمعند. هر برگ دارای 3 تا 7 رگبرگ اصلی است . گلهایش صورتی و گل آذینش خوشه ای است ک...
-
زرنیخ قرمز
لغتنامه دهخدا
زرنیخ قرمز. [ زَ / زِ خ ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسنیک و گوگرد رنگ آن قرمز است و در نقاشی مصرف دارد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زرنیخ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
ریش قرمز
لغتنامه دهخدا
ریش قرمز. [ ق ِ م ِ ] (اِخ ) لقبی که به فردریک اول امپراتور روم غربی داده شده است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فردریک شود.
-
فلفل قرمز
لغتنامه دهخدا
فلفل قرمز. [ ف ِ ف ِ ل ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلفل هندی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلفل هندی شود.
-
خاک قرمز
لغتنامه دهخدا
خاک قرمز. [ ک ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاک رس . خاک رست . رجوع به خاک رس شود.
-
خال قرمز
لغتنامه دهخدا
خال قرمز. [ ل ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در بازی ورق اطلاق بورقهائی میشود که خال آنها قرمز است ، مقابل خال سیاه .
-
زان چوب قرمز
لغتنامه دهخدا
زان چوب قرمز. [ ن ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از زان است که نام آن (در گیاه شناسی ) فاگوس ویرجینیا است و در آمریکا بکثرت یافت میشود. (از دائرة المعارف بستانی ).
-
زبان گنجشک میوه قرمز
لغتنامه دهخدا
زبان گنجشک میوه قرمز. [ زَ گ ُ ج ِ ک ِ وَ / وِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است با برگهای بریده ٔ دندانه دار و گلهای سفید بدبو و میوه های قرمزکه در جنگلهای شمالی ایران میروید. میوه ٔ آن خوراک چهارپایان و پرندگان است . (فرهنگ روستائی بهرامی...
-
اشعه ٔ ماوراء قرمز
لغتنامه دهخدا
اشعه ٔ ماوراء قرمز. [ اَ ش ِع ْ ع َ / ع ِ ی ِ وَ ءِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) منبع اشعه ٔ ماوراء قرمز آفتاب قوس الکتریکی و لامپهای الکتریکی است . امواج اشعه ٔماوراء قرمز بلندتر از امواج اشعه ٔ نورانی آفتاب بوده و اگر اشعه ٔ آفتاب را از منشوری...
-
جستوجو در متن
-
تکمیت
لغتنامه دهخدا
تکمیت . [ ت َ ] (ع مص ) کمیت گردانیدن اسب را به صنعت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمیت شدن اسب و خمر وجز آن به صنعت . (از اقرب الموارد). || پنهان داشتن خشم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برنگ تمر رنگ کردن جامه را و...
-
حمرة
لغتنامه دهخدا
حمرة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) سرخی . (منتهی الارب ). و آن رنگ معروفی است . (از اقرب الموارد).- ذوحمرة ؛ شیرین : گویند رطب ذوحمرة. (از اقرب الموارد).|| صبغی است که برای قرمز کردن رنگهابکار میرود. (از اقرب الموارد). || درختی است که خران دوست دارند. || آماسی ...
-
قرمزیة
لغتنامه دهخدا
قرمزیة. [ ق ِ م ِ زی ی َ ] (ع ص نسبی )(الحُمّی ...) سرخجه . سرخک . تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روش...
-
دوبرادران
لغتنامه دهخدا
دوبرادران . [ دُ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی مرغ شکاری . دو مرغند شکاری کوچکتر از عقاب و دوبرادران به سبب آن گویند که یکی چون قصد صیدی کند اگر عاجز شود دیگری به مدد او آید. (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). زمج . (تهذیب ). زمج . پرنده ای است کوچکتر...
-
نصوع
لغتنامه دهخدا
نصوع . [ ن ُ ] (ع مص ) پیدا و روشن شدن کار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). واضح و آشکار شدن امر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خالص شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نصاعة. (...