کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرمزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرمزی
لغتنامه دهخدا
قرمزی . [ ق ِ م ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به قرمز. آنچه رنگش سرخ باشد. (از اقرب الموارد).- قرمزی روز ؛ کنایه از شفقی است که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح به هم رسد. (مجموعه ٔ مترادفات ص 272).
-
واژههای مشابه
-
قرمزی باغ
لغتنامه دهخدا
قرمزی باغ . [ ق ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 39 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 45 هزارگزی شمال راه ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل . سکنه ٔ آن 104 تن . آب آن از چشمه . محصولات آن...
-
قرمزی بلاغ
لغتنامه دهخدا
قرمزی بلاغ . [ ق ِ م ِ ب ُ ] (ارخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 49 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 13 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو میاندوآب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن دره ٔ معتدل ، مالاریائی . سکنه ٔ آن 104تن . آب آن از قوریچا...
-
قرمزی خلیفه
لغتنامه دهخدا
قرمزی خلیفه . [ ق ِم ِ خ َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 14 هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 5 هزارگزی باختر ارابه رو میاندوآب به بناب . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل مالاریائی . سکنه ٔ آن 400 تن . آب آن از زر...
-
باده ٔ قرمزی
لغتنامه دهخدا
باده ٔ قرمزی . [ دَ / دِ ی ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شراب سرخ رنگ قرمز (تحقیق قرمز در اصطلاح قرمز در مبحث قاف بیاید). ملاطغرا در توحید گوید : ازو جوش در باده ٔ قرمزی وزو دیگ خم گرم لعلی پزی .(از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل .[ ج ُ ب َ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک فید. (منتهی الارب ).کوه بزرگ و قرمزی است در شانزده میلی فید و بین کوفه و فید کوهی جز آن وجود ندارد. (از معجم البلدان ).
-
وکتة
لغتنامه دهخدا
وکتة. [ وَ ت َ ] (ع اِ) خجک ، و آن چون نقطه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نقطه در چیزی . (از اقرب الموارد): فی عینه وکتة (از منتهی الارب )؛ یعنی در چشم او نقطه ٔ سفیدی یا قرمزی است . (از اقرب الموارد).
-
رفاف
لغتنامه دهخدا
رفاف . [رَف ْ فا ] (ع ص ) براق . مانند اقحوان (بابونه ). (از اقرب الموارد). || (ص ) رفوگر : کرده در کار علم رفاف کار قرمزی ریشه ٔ نعلک زده نعلم در آتش میکند.نظام قاری (دیوان ص 57).
-
فلک افروز
لغتنامه دهخدا
فلک افروز. [ ف َ ل َ اَ ] (نف مرکب ) روشن کننده ٔ آسمان . آسمان افروز : صبح چراغ فلک افروز شدکحلی شب قرمزی روز شد.نظامی .
-
قرمزیة
لغتنامه دهخدا
قرمزیة. [ ق ِ م ِ زی ی َ ] (ع ص نسبی )(الحُمّی ...) سرخجه . سرخک . تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روش...
-
گل بی فرمان
لغتنامه دهخدا
گل بی فرمان .[ گ ُ ل ِ ف َ ] (اِ مرکب ) یک قسم گلی سرخ رنگ که در مرغزار میروید. گل شقایق . (از ناظم الاطباء). گل قرمزی است که در مرغزارها روید و آنرا در ترکی گلی کلنجک ودر عربی شقایق النعمان نامند. (شعوری ج 2 ورق 323).
-
شطیم
لغتنامه دهخدا
شطیم . [ ش َ ] (اِ) درختی است که آن را السیال یا سیال گویند و در اطراف دریای قلزم و اردن و دشت سینا بسیار روید. چوبش بسیار سخت و سنگین و پردوام ، رنگش گندم گون مایل به قرمزی می باشد. شاخهایش خاردار و برگهایش شبیه به پر، و شکوفه هایش کوچک و مثل شکوفه ...
-
نحام
لغتنامه دهخدا
نحام . [ ن ُ ] (ع اِ) مرغابی سرخ . (منتهی الارب )(آنندراج ) (زمخشری ). نام مرغی شبیه به بط و مرغابی .(ناظم الاطباء) . نوعی از مرغابی . (برهان قاطع). پرنده ٔ قرمزی به شکل مرغابی . (از اقرب الموارد) (از بحرالجواهر). آن را به فارسی سرخاب گویند. (از بحرا...