کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرعد
لغتنامه دهخدا
قرعد. [ ق ُ ع ُ ] (اِخ ) دژی است در کوه ریمه از نواحی یمن . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ َ ] (ع اِ) صنفی از سماروغ . غرادة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضرب من الکماءة. ج ، غِرَدة، غِراد. (اقرب الموارد). نوعی قارچ . رجوع به غرادة شود.
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ َرْ را ] (اِخ ) (الَ ...) لقب ابوبکر لبیدبن الحسن بن عمر است . وی از اهل بغداد و شیخ صالحی بود و در شارع دارالرفیق سکونت داشت . ثابت بن بندار بقال و ابوعبداﷲ الحسین بن علی بن السری و دیگران از وی سماع کرده اند و در بغداد از وی کتابت شده است...
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ َرْ را ] (اِخ ) لقب رجالی سعیدبن احمدبن موسی است . (ریحانة الادب ج 3).
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ َرْ را ] (ع ص ) سازنده ٔ خانه هائی که از نی ودارای سقف چوبی باشد. من یعمل الاخصاص . سازنده ٔ غرد.سازنده ٔ خُص ّ. (از اقرب الموارد) (انساب سمعانی ).
-
غراد
لغتنامه دهخدا
غراد. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَراد و غَرادة و غَرد و غَردة و غِرد و غِردة و غَرَد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به کلمات مذکور شود.
-
قراد
لغتنامه دهخدا
قراد. [ ق َرْ را ] (ع ص ) نگاهدارنده ٔ کپی و میمون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قراد
لغتنامه دهخدا
قراد. [ ق ُ ] (اِخ ) ابن صالح از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قراد
لغتنامه دهخدا
قراد. [ ق ُ ] (اِخ ) ابن قردان از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قراد
لغتنامه دهخدا
قراد. [ ق ُ ] (ع اِ) سر پستان . || سر سوراخ نره ٔ اسب . || کنه . ج ، قِردان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).