کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرصافة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرصافة
لغتنامه دهخدا
قرصافة. [ ق ِ ف َ ] (اِخ ) نام زنی است مجهول النسب که از عایشه روایت کند. (منتهی الارب ).
-
قرصافة
لغتنامه دهخدا
قرصافة. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) بادفر که بازیچه است کودکان را از جرم مدور وجز آن که گرد گردد. || (ص ) زن و ناقه ٔ گرداندام ، چنانکه گوئی گوی چوگان است . (منتهی الارب ).- قاصّة قرصافة ؛ بازی است عرب را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
وائلة
لغتنامه دهخدا
وائلة. [ ءِ ل َ ] (اِخ ) ابن قادة. در نسب قرصافة صحابی و نسب عبدالرحمن بن رماحس الکنانی آمده است . (تاج العروس ).
-
برصاء
لغتنامه دهخدا
برصاء.[ ب َ ] (ع ص ) تأنیث أبرص . زن مبتلا به مرض پیسی .- حیة برصاء ؛مار پیسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).|| ارض برصاء؛ زمین گیاه چریده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اِخ ) لقب مادر شبیب شاعر و نام او امامة یا قرصافة بود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عوف بن ابی حارثه (حازم ) مزنی . از دلیران و فرسان عرب در جاهلیت . در وقعه ٔ احزاب سالاری بنومرة داشت و آنگاه که در این جنگ کار بر مسلمین سخت شد و پیغمبر (ص ) صلح را خواستار گردید حارث بن عوف و عیینةبن حصن را که دو سالار غطفان...
-
بادفر
لغتنامه دهخدا
بادفر. [ ف َ ] (اِ مرکب ) جزا و مکافات بدی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). پاداش . (هفت قلزم ). مکافات بد که بادافرا گویند. (شعوری ج 12 ورق 160). جزا و مکافات بدی . (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه و بادافرا و بادفراه شود. || بازیچه ٔ اطفا...