کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرثع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرثع
لغتنامه دهخدا
قرثع. [ ق َ ث َ ] (اِخ ) نام مردی است بسیارسؤال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
قرثع
لغتنامه دهخدا
قرثع. [ ق َ ث َ ] (ع ص ) زن بی باک کم شرم . || زن گول . || زنی که در یک چشم سرمه کشد. || زنی که پیراهن یا چادر باژگونه پوشیده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زنی که پیراهن را واژگونه پوشد. (ناظم الاطباء). || مرد ناکس . || (اِ) شترمرغ . || شیر بی...
-
واژههای همآوا
-
غرسا
لغتنامه دهخدا
غرسا. [ غ َ ] (اِ) دوائی است که آن را زنجبیل شامی گویند و به فارسی فیلگوش خوانند و راسن همان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
قرصع
لغتنامه دهخدا
قرصع. [ ق َ ص َ ] (اِخ ) نام لئیمی که در یمن بود و ضرب المثل شده است . گویند: اَلاْ َٔم ُ من قرصع، او من ابن القرصع.
-
جستوجو در متن
-
اسأل
لغتنامه دهخدا
اسأل . [ اَ ءَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سؤال . خواهنده تر. بسیارسؤال تر.- امثال : اسأل ُ من فَلْحَس ؛ و او مردی از بنی شیبان بود، سهم و حصه ای از غنایم جنگی که در آن نبود خواستی و چون دادندی حصه ٔ زن خویش نیز طلبیدی و چون بستدی شتر خویش رانیز ...
-
پشم
لغتنامه دهخدا
پشم . [ پ َ ] (اِ) موی [ نرم ] که بر تن حیوانات چون شتر و گوسفند و بز روید. صوف . عهن . طَحَرَة. طَحرَة. طِحْریَّه . دف . سدین . وَبَر.عَثن . (منتهی الارب ). در کتاب قاموس مقدس آمده است که در میان قوم یهود پشم بجهت لباس بسیار معمول بود و پشم دمشق در ...
-
ناکس
لغتنامه دهخدا
ناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فرومایه و بدجوهر. (آنندراج ). رذل . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نالایق . نااهل . (غیاث ). ...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...