کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قربوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قربوس
لغتنامه دهخدا
قربوس . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کوهه ٔ زین . و ساکن نگردد جز در ضرورت . ج ، قرابیس . (منتهی الارب ). بر وزن محسوس [ کذا ] ، کوهه ٔ زین اسب را گویند، و آن بلندی پیش زین اسب است . و با بای فارسی هم آمده است و به ضم اول نیز دیده شده . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
غلطاق
لغتنامه دهخدا
غلطاق . [ غ َ ] (اِ) قربوس . چوب زین . رجوع به غلتاق و قربوس شود.- امثال :غلطاقش را نمی توان تو برد ، نظیر تنگه اش را نمیتوان خرد کرد. کمانش را نمیشود کشید.
-
قربوت
لغتنامه دهخدا
قربوت . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) قربوت السرج ؛ کوهه ٔ زین . (منتهی الارب ). قربوس زین . سین را به تاء بدل کردند، و آن بر شیوه ٔ لهجه ای است که ناس را نات گویند. ج ،قرابیت . (از اقرب الموارد). و رجوع به قربوس شود.
-
اغطوس
لغتنامه دهخدا
اغطوس . [ اَ ] (اِخ ) همان اغطسوس است بسقوط سین اول بر وزن قربوس که نام پادشاه اول است از پادشاهان قیاصره ٔ روم . (از برهان ). رجوع به اغطسوس شود.
-
پسکوهه
لغتنامه دهخدا
پسکوهه . [ پ َ هََ / هَِ ] (اِخ ) عقب زین . قسمت خلفی زین . آخره ٔ سرج . مؤخره . (مقابل قربوس . پیش کوهه ). قیقب .- پسکوهه ٔپالان ؛ عقب پالان . آخرةالرَحل .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] ابن هزال بن عمروبن قربوس الأنصاری . ابن حجر گوید صحابی است و درک غزوه ٔ بدر کرده و در جنگ یمامه بشهادت رسیده است .
-
پیش کوهه
لغتنامه دهخدا
پیش کوهه . [ هََ / هََ ] (اِ مرکب ) قادمه ٔ سرج . قاچ زین . قربوس زین . برآمدگی جلوی زین اسب : به پیشکوهه ٔ زین برنهاده ... چو یوغ سوار گشته بر آن مرکبان رهوارم .سوزنی .
-
اکائد
لغتنامه دهخدا
اکائد. [ اَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ اکاد، به معنی دوالهایی که بدان قربوس زین را بر دو پهلوی آن بندند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ شاذ اکاد. (از اقرب الموارد). و رجوع به اکاد شود.
-
حنو
لغتنامه دهخدا
حنو. [ ح ِ ] (ع اِمص ) کژی . (منتهی الارب ). || (اِ) جانب . (اقرب الموارد). جانب هر چیزی . (ناظم الاطباء).- حنو سرج ؛ اسم است برای هر دو قربوس مقدم و مؤخر. (اقرب الموارد).|| نباتی است . (منتهی الارب ). نام گیاهی است . (ناظم الاطباء).
-
کوده
لغتنامه دهخدا
کوده . [ دَ / دِ ] (اِ) کمان زین . (ناظم الاطباء).- زین کوده ؛ قربوس زین اسب را گویند و آن بلندی پیش زین باشد. زین کوهه . (برهان ). و رجوع به زین کوهه و زین کوده شود.|| کلیدی که سر آن خمیده باشد. (ناظم الاطباء). || دندانه ٔ کلید.
-
اکاد
لغتنامه دهخدا
اکاد. [ اِ ] (ع اِ) مفرد اکائد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوالی که بدان قربوس زین را با پهلوی زین بندند. ج ، اکائد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوال پالان بند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اکائد شود. || رسن که وقت دوشیدن بر ماده گاو بندند. (یادداش...
-
طبرزین
لغتنامه دهخدا
طبرزین . [ طَ ب َ ] (اِ مرکب ) معرب تبرزین . نوعی سلاح است بشکل طبر. رجوع به طبردار، طبرداریه و المعرب جوالیقی ص 228 شود. تبری دارای دو لبه که غالباً آنرا به قربوس زین آویزان میکردند و هو فأس السرج . ج ، طبرزینات . این کلمه را بصورت طربزین هم نقل کر...
-
اغسطوس
لغتنامه دهخدا
اغسطوس . [ اَ غ َ ] (اِخ ) نام پادشاه اول است از پادشاهان قیاصره ٔ روم ، او را از آن جهت قیصر گفتند که مادرش بوقت ولادت بمرد، شکمش را بشکافتند و او را برآوردند و بزبان رومی اینچنین شخصی را قیصر خوانند و گویند عیسی (ع ) در زمان اوبوجود آمد. و بسقوط سی...
-
طرطوس
لغتنامه دهخدا
طرطوس . [ طَ رَ / طَ ] (اِخ ) شهری است به شام مشرف بر دریا و نزدیک مرقب و عکا. یاقوت گوید: در این تاریخ در دست فرنگیان است . (معجم البلدان ج 6 ص 41). نام دهی پررونق . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : صندوقچه ٔ عدل تو مانده ست به طرطوس دستورچه ٔ جور تو در ...