کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرباغه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرباغه ای
لغتنامه دهخدا
قرباغه ای . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ص نسبی ) (رنگ ...) رنگ گل گل و راه راه به رنگ قرباغه .
-
جستوجو در متن
-
ابوالضحضاح
لغتنامه دهخدا
ابوالضحضاح . [ اَ بُض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) کذو. (مهذب الاسماء). کزو. (نسخه ای دیگر از همان کتاب ). کرو (؟). کدو(؟). در جای دیگر قرباغه . و شاید کذو یا کزو در فارسی همان غوک (قرباغه ) باشد.
-
کلاوه
لغتنامه دهخدا
کلاوه . [ ک َ وَ / وِ ] (اِ) کلافه و چرخه . (ناظم الاطباء). کلافه است که ریسمان خام بر چرخه پیچیده باشند. (برهان ). ریسمانی که بر چنگلوک تنند. (آنندراج ). کلاف . کلاوه ٔ ریسمان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : برای ساعد و دست مبارکش گردون ز خط اسود و ...
-
پک
لغتنامه دهخدا
پک . [ پ َ ] (اِ) غوک . وزغ . چغز. قرباغه .بزغ . مکل . (اوبهی ). قاس . غنجموش . ضفدع : ای همچو یک پلید و چنو دیده ها برون مانند آن کسی که مر او را کنی خَبَک تا کی همی درآئی و گردم همی دوی حقا که کمتری و فژاگن تری ز پک . دقیقی یا لبیبی (از لغت نامه ٔ ...
-
بک
لغتنامه دهخدا
بک . [ ب َ ] (اِ) پک . وک . وزغ را گویند و آنرا بعربی ضفدع خوانند. (برهان ). در پهلوی وک «روایات 77-78»، سانسکریت بهک (قورباغه ) «ویلیامز 742، 2 بهکبهکایه » ، طبری وک «واژه نامه 798» (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). و در تداول امروز گناباد نیزبک گویند. (ا...
-
چغز
لغتنامه دهخدا
چغز. [ چ َ] (اِ) غوک بود آن که در آب بانگ زند و فاض (؟) و بتازی غنجموس [ کذا ]گویندش . (فرهنگ اسدی چ اقبال ). غوک باشد یعنی وزغ . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ).بمعنی غوک است که بزغ باشد. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ). نام جانوری است که آن را وزق و...
-
غوک
لغتنامه دهخدا
غوک . (اِ) جانوری است که در آب و زمین نمناک میماند، بعربی ضِفدِع (ضَفدَع ) گویند. (آنندراج ). حیوان کوچکی ذوالحیاتین که وزغ و چغر وچغز نیز گویند و به ترکی قرباغه نامند. (از ناظم الاطباء). جانوری است که در آب و خشکی هر دو زندگی کند.(فرهنگ نظام ). تلفظ...
-
قورباغه
لغتنامه دهخدا
قورباغه . [غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) غورباغه . قُرباغه . قُرباقه . قورباغا. قوربغا. قوربغه . جانوری است از رده ٔ ذوحیاتین های بی دم که اندام های خلفیش بقدر کافی طویلند و موجب جهش حیوان در حرکت میباشند و بعلاوه حیوان در آب بوسیله ٔ آنها بخوبی شنا میکند....
-
ضفدع
لغتنامه دهخدا
ضفدع . [ ض ِ دِ / ض َ دَ / ض ُ دَ / ض ِ دَ ] (ع اِ) غوک . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (دهار). چغز. (منتخب اللغات ). کزو. (مهذب الاسماء). بَزغ . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). وزَغ . (منتخب اللغات ). وزق : ضفدع را اندر بعض شهرهای خراسان وزق گ...