کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ِ ] (اِخ ) جائی است در نجد، و گویند کوهی است در جدیله و آن منزلی است برای حاجیان بصره . نصر گوید: گمان میرود که مشدد باشد و در شعر به تخفیف آمده است . (معجم البلدان ).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گاورود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 38000 گزی جنوب سنندج و 2000 گزی باختر شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . سکنه ٔ آن 40 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در سراة از بلاد دَوْس که در آن حادثه ای واقع شده است . (معجم البلدان ).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ِ ] (ع مص ) مقارنه . یار کردن دو چیز را با هم .(منتهی الارب ). || در نزد منجمان از انواع نظر است ، و آن را مقارنه نیز گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به نظر و مقارنه شود: قران دو ستاره ؛ مقارنه ٔ آن دو. || (اِمص ) حالت به هم آمدن د...
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ُرْ را ] (اِخ ) جایی است نزدیک مکه به مرالظهران . (منتهی الارب ).میان آن و مکه یک روز فاصله است . (معجم البلدان ).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ُرْ را ] (اِخ ) قصبه ای است به آذربایجان . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ُرْ را ](اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ ق ُرْرا ] (اِخ ) نام وادیی است میان مکه و مدینه . (از منتهی الارب ). وادیی است نزدیک طائف . (معجم البلدان ).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ق ُرْ را ] (اِخ ) دهی است در یمامه . (منتهی الارب ). || دوده ای است در یمامه . (معجم البلدان ).
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران .[ ق َرْ را ] (ع اِ) شیشه . آبگینه . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
قرآن
لغتنامه دهخدا
قرآن . [ ق ُ ] (ع مص ) فراهم آوردن و گرد کردن چیزی را به چیزی . گویند: قَرَاءَ الشی ٔ قرآناً (از باب نصر و فتح ). || بچه دادن حامل . گویند: قرأت الحامل قرآناً؛ بچه داد آن حامل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قرائت . قَرء. خواندن . (منتهی الارب )...
-
قرآن
لغتنامه دهخدا
قرآن . [ ق ُرْ ] (اِخ ) نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمدبن عبداﷲ (ص ) پیامبر اسلام نازل گردید. و در لفظ قرآن اختلاف است . برخی گوینداسم علم غیرمشتق است و مخصوص است به کلام خدا و همزه جزء حروف اصلی آن نیست ، ابن کثیر چنین خوانده و از شافعی نیز...
-
غریب قرآن
لغتنامه دهخدا
غریب قرآن . [ غ َ ب ِ ق ُرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غریب القرآن شود.
-
هم قران
لغتنامه دهخدا
هم قران . [ هََ ق ِ ] (ص مرکب ) قرین . همنشین : رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب قرین آتش هجران و همقران فراق . حافظ. || هم ارزش : با ارزن است بیضه ٔ کافور همنشین با فرج استراست زر پاک هم قران . خاقانی . || نظیر. همانند. مانند : ز ژاژخایی هر ابلهی نرنجم...