کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرامطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرامطه
لغتنامه دهخدا
قرامطه . [ ق َ م ِ طَ ] (اِخ ) ج ِ قرمطی . قرمطیان . رجوع به قرمطیان شود.
-
واژههای مشابه
-
احساء قرامطه
لغتنامه دهخدا
احساء قرامطه . [ اَ ءِ ق َم ِ طَ ] (اِخ ) رجوع به احساء بنی سعد و احساء شود.
-
جستوجو در متن
-
دارالهجره
لغتنامه دهخدا
دارالهجره . [ رُل ْ هََ رَ ] (اِخ ) جایی بوده است نزدیک بصره که قرامطه در آن میزیسته اند. (اعلام المنجد).
-
ذوالشامة
لغتنامه دهخدا
ذوالشامة. [ ذُش ْ شا م َ ] (اِخ ) لقب حسین ابی ذکرویه ، رئیس قرامطه ٔ شام .
-
بقلیه
لغتنامه دهخدا
بقلیه . [ ب ِ لی ی َ ] (اِخ ) طایفه ای از قرامطه . رجوع به خاندان نوبختی ص 252 شود.
-
بردعی
لغتنامه دهخدا
بردعی . [ ب َ دَ ] (اِخ ) احمدبن اعین از فقهای حنفی و او از ابوالحسن الکرخی فقه فرا گرفت و در وقعه ٔ قرامطه در راه مکه کشته شد.
-
احساء بنی سعد
لغتنامه دهخدا
احساء بنی سعد. [ اَ ءِ ب َ س َ ] (اِخ ) شهری است از بحرین . (نخبةالدهر دمشقی ). و آن در برابر هجر است آن را احساء قرامطه گویند. رجوع به احساء شود.
-
حشاشین
لغتنامه دهخدا
حشاشین . [ ح َش ْ شا ] (اِخ ) لقب پیروان حسن صباح و گاه مطلق اسماعیلیان . سبعیان . باطنیان . هفت امامیان . قرمطیان . ملحدان . فاطمیان . اسماعیله . قرامطه . ملاحده . باطنیه . فاطمیة. سبعیة. رجوع به اسماعیلیه شود.
-
طائی
لغتنامه دهخدا
طائی . (اِخ ) احمدبن محمد الطائی یکی از سرکردگان امراء در عصر عباسیان المعتمد علی اﷲ در سال 271 هَ . ق . به دست خویش لواء مدینه ، طریق مکه ، و سپس ولایت کوفه و سواد آن ، و طریق خراسان و سامراء، و شرطه ٔ بغداد، و خراج قطربل ، و مسکن برای او بست . المو...
-
جنابة
لغتنامه دهخدا
جنابة. [ ج َن ْ نا ب َ ] (اِخ ) شهری است محاذی خارک ، و از آن شهرند گروه قرامطه . (منتهی الارب ). شهر کوچکی است در سواحل فارس ، منجمان گویند این شهر دراقلیم سوم قرار دارد، طول آن از جهت مغرب 77 درجه وعرض آن از جهت جنوب 30 درجه است . (معجم البلدان ).
-
ساباطابی نوح
لغتنامه دهخدا
ساباطابی نوح . [ طِ اَ ] (اِخ ) موضعی است و عبداﷲ بن میمون القداح بنیاد گذار شعبه ٔ قرامطه از اسمعیلیه پس از آنکه عسکرمکرم را ترک گفت دو سرای بدانجا اختیار کرد و اکنون بجای یکی مسجدی بنا کرده اند و دیگری ویران است . (فهرست ابن الندیم ص 264).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن معلی .وی کلانتر قطیف بود و در سال 281 هَ . ق . یکی از بزرگان قرمطی به نام یحیی بن ذکرویه بن مهرویه به منزل اورفت و به نام اینکه وی از جانب امام محمد مهدی (ع ) آمده است از آنجا آغاز تبلیغ اهالی قطیف و بحرین به مذهب قرامطه کرد....
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن میمون القداح . فرقه ای از قرامطه که پس از مرگ محمدبن عبداﷲبن میمون برادر او احمد را به خلیفتی برداشتند و فرقه ٔ دیگر پسر محمدبن عبداﷲبن میمون را که هم احمد نام داشت و ملقب به ابوالشلعلع بود خلیفه ٔ محمد شمردند. (از...