کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرائت خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرائت خانه
لغتنامه دهخدا
قرائت خانه . [ ق ِ ءَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که برای قرائت و مطالعه آماده شده است . اطاقی است در کتابخانه های عمومی برای مطالعه کنندگان .
-
واژههای مشابه
-
قرائت کردن
لغتنامه دهخدا
قرائت کردن . [ ق ِ ءَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواندن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
صرام
لغتنامه دهخدا
صرام . [ ص َرْ را ] (اِخ ) ابوحامداحمدبن اسماعیل بن جبرئیل نیشابوری مقری صرام از قراء بزرگ و مجتهد و عبادت شعار بود و در مسجد مربعه ٔ نیشابور قرائت داشت و چون ضعیف گشت در خانه ٔ او بر وی قرائت می کردند. وی از احمدبن نصر و حسن بن فضل روایت دارد. و ابر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یزدادبن رستم طبری نحوی ، مکنی به ابوجعفر. وی به بغداد سکونت گزید و خطیب گوید، او به بغداد از نصیربن یوسف و هاشم بن عبدالعزیز دو صاحب علی بن حمزه ٔ کسائی باسناد خوداز عبداﷲ مسعود روایت کرد که او گفت : من قراآت را شنی...
-
راکع
لغتنامه دهخدا
راکع. [ ک ِ ] (ع ص ) هر چیزی که سر فرودآرد. ج ، راکعون ، رُکَّع، رکوع . (از المنجد) (از متن اللغة). سر فرودآرنده و فروتنی نماینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشت خم دهنده . (مهذب الاسماء) (دهار) : و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه و خر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابی جعفر محمدبن ابی صالح بیهقی مقری لغوی . مکنی به ابوجعفر، معروف به بوجعفرک با کاف تصیغر فارسی . امام ابوالمظفر عبدالرحیم بن ابی سعدسمعانی از پدر خود روایت کند، که مولد بیهقی در حدود سنه ٔ 470 هَ . ق . است ، و وفات...
-
ابن شداد
لغتنامه دهخدا
ابن شداد. [ اِ ن ُ ش َدْ دا ] (اِخ ) بهاءالدین ابوالمحاسن یوسف بن رافع موصلی . فقیه شافعی و مورخ . دانش فقه و جز آن در بغداد بیاموخت و زمانی در موصل حلقه ٔ تدریس داشت . آنگاه که از زیارت خانه بازمیگشت صلاح الدین ایوبی به دمشق قضای عسکر و بیت المقدس ب...
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن ثابت بن الضحاک انصاری (11 - 45 هَ . ق .)، مکنی به ابوخارجه . از بزرگان صحابه و کاتب وحی بود. در مدینه متولد شد ودر مکه پرورش یافت . در شش سالگی پدرش کشته شد. در یازده سالگی با رسول اکرم مهاجرت کرد. در امور دین علم آموخت . در مد...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر دینوری .داماد، یعنی شوهر دختر ثعلب مکنی به ابوعلی . یکی ازمبرزین نحات . او اصلا از مردم دینور است و در سال 289 هَ . ق . بمصر درگذشت . و این دینوری محبره برمیگرفت و از منزل پدر زن خویش در حالیکه ثعلب بر در خانه نشسته ب...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) راعی . شمس الدین محمّدبن اسماعیل الاندلسی . مولد او به سال 780 هَ . ق . در غرناطه بود و منشاء وی نیز همان شهر است . و یکی از علمای نحو و عربیت و فقه و حدیث است و شعر نیز نیکو میگفت . و علوم ادبیه از ابوجعفر احمدبن...
-
پوران تروش
لغتنامه دهخدا
پوران تروش . (اِخ ) نام ساحری که در زمان خود مثل و مانند نداشت . (برهان قاطع). صاحب انجمن آرای ناصری گوید نام ساحری بود معاصر زردشت -انتهی . باید دانست که طبق سنت زرتشتیان شهادت زرتشت بدست یکتن تورانی بنام براترک رش ، برات رش ، برات رییش و یا برادرش ...
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن علأبن عمار مازنی مکنی به ابوعمرو (70-154 هَ . ق .) یکی از قراء سبعه . یونس و دیگر مشایخ بصریین قرائت از وی گرفته اند. (ازفهرست ابن الندیم ). یاقوت آرد: زبان بن علأبن عمار مکنی به ابوعمروبن عریان بن عبداﷲ...بن خزاعه بن...
-
نفض
لغتنامه دهخدا
نفض . [ ن َ ] (ع مص ) افشاندن . (غیاث اللغات ). بیفشاندن جامه . (زوزنی ). برفشاندن جامه و درخت را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). فشاندن درخت و جامه . (از بحرالجواهر). برفشاندن و تکان دادن جامه را تا گرد و غبارش زایل شود. (از اقرب الموارد) (از ناظم ال...