کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ] (اِخ ) ابن قادم بن زیدبن غریب بن جشم بن حاشد. وی در رأس جبل ضین (ظین ) در همدان مدفون است . او راست : 1 - قصیده ٔ رائیه . وی در این کتاب چیزی از احوال شهرهای یمن را آورده و آن را استاد اوجینیو غریفینی در مجلةالدروس الشرقیه نشر کرده و بر آن...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق َ دِ ] (ع ص ) نیک مبارز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کثیرالاقدام . (اقرب الموارد). || دلاور بسیار پیش درآینده در حرب و جز آن . || سنگستان نیک درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماغلظ من الحره . (اقرب الموارد).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق َدَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || (اِ) آنکه او را مرتبه باشد در خیر و نیکوئی . || پی و اثر. گویند: قدم صدق . رجوع به قدم صدق شود. || دلیر. || پیش پای . || گام . خطوه . ج ، اقدام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بادیه آشام ، ثابت ، آبله پرور، آبله...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ِ ] (ع اِمص ) دیرینگی . (منتهی الارب ). اسم است قدیم را یعنی زمان قدیم . (از اقرب الموارد).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ِ دَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || دیرینگی . || ضد حدوث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در اصطلاح عرفاء و صوفیه عبارت از سابقه ای است که حکم کرده است به آن حق بر بنده ازلاً و کامل میشود بنده بدان . (کشاف ج 2 ص 1211) (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 314)...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ُ / ق ُ دُ ] (ع ص ) دلیر. (منتهی الارب ). شجاع . (اقرب الموارد). || (اِمص ) پیش رفتگی .
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ُ دُ ] (ع اِمص ) پیش پیش رفتگی . (منتهی الارب ). المضی ﱡ امام . (اقرب الموارد). || (ص ، اِ) ج ِ قادم . || ج ِ قَدوم . (منتهی الارب ).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ق َ ] (ع اِ) جامه ای است سرخ . (منتهی الارب ). ثوب احمر. (اقرب الموارد). || (مص ) پیش درآمدن . قدوم . || بسیار پیش نمودن . (منتهی الارب ).
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ق ُ دَ ] (اِخ ) قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
عذر قدم
لغتنامه دهخدا
عذر قدم . [ ع ُ رِ ق َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عذر خواهی از رنجه شدن قدم کسی بسبب آمدن . کنایه از تواضعی است که جهت مردم کنند تا در کوچه مشایعت کنند و نیز کنایه از تواضعی است که با مهمان کنند و عذر قدم رنجه نمودن وی خواهند. (آنندراج ).
-
کربلائی قدم
لغتنامه دهخدا
کربلائی قدم . [ ک َ ب َ ق َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهپایه ، سردسیر و سکنه ٔ آن 112 تن است . صنایع دستی زنان آنجاقالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کاهل قدم
لغتنامه دهخدا
کاهل قدم . [ هَِ ق َ دَ ] (ص مرکب ) سست قدم . (آنندراج ) : ز اشک صید شد چوب قفس سبزچه شد کاهل قدم صیاد ما را؟ملا آفرین لاهوری (از آنندراج ).
-
شوم قدم
لغتنامه دهخدا
شوم قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) بدقدم . نامبارک و منحوس . (آنندراج ). بدیمن . بدفال و بدشگون . (ناظم الاطباء).