کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قدر و منزلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدر و منزلت
لغتنامه دهخدا
قدر و منزلت . [ ق َ رُ م َ زِل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مقدار. اعتبار. ارزش .
-
واژههای مشابه
-
گرامی قدر
لغتنامه دهخدا
گرامی قدر. [ گ ِ ق َ ] (ص مرکب ) ارجمند. بزرگوار. معزز. محترم .
-
هم قدر
لغتنامه دهخدا
هم قدر.[ هََ ق َ ] (ص مرکب ) هم قیمت . هم مرتبه . (آنندراج ).
-
قدر اول
لغتنامه دهخدا
قدر اول . [ ق َ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) رجوع به قدر شود.
-
اهل قدر
لغتنامه دهخدا
اهل قدر. [ اَ ل ِ ق َ دَ ] (اِخ ) رجوع به قدریه شود.
-
جستوجو در متن
-
رتبت
لغتنامه دهخدا
رتبت . [ رُ ب َ ] (از ع ، اِ) رتبة. رتبه و پایه و منزلت . (آنندراج ). منزلت . (از اقرب الموارد). مقام . مرتبت . مرتبه . مکانت . پایگاه . جایگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). پایه و مرتبه . (ناظم الاطباء). ج ، رُتَب . (اقرب الموارد). و رجوع به رتبه و رُتَب...
-
منزلت
لغتنامه دهخدا
منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ع اِ) منزلة. مرتبت و مقام و رتبه و حرمت و احترام . (ناظم الاطباء). پایگاه . جایگاه . مکانت . مرتبت . قدر. ارج . شأن . اعتبار. خطر. جاه . حرمت . بزرگی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ایا به مرتبت و قدر و جاه افریدون ایا به منزلت و ن...
-
وجاهة
لغتنامه دهخدا
وجاهة. [ وَ هََ ] (ع مص ) روی شناخته و باقدر گردیدن . (منتهی الارب ). روی شناس شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). وجیه و با قدر و منزلت گردیدن . (اقرب الموارد). خداوند قدر و جاه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) قدر و شرف . گوین...
-
وجهاء
لغتنامه دهخدا
وجهاء. [ وُ ج َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وجیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). به معنی مهتر قوم و با قدر و منزلت . (آنندراج ). رجوع به وجیه شود.
-
پایه دار
لغتنامه دهخدا
پایه دار. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) صاحب قدر و منزلت . (برهان ). صاحب رتبه . صاحب منصب . صاحب مقام . باقدرت . مقتدر.
-
خطورة
لغتنامه دهخدا
خطورة. [ خ ُ رَ ] (ع مص ) بلند قدر و منزلت و جاه گردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). با قدر و جاه شدن . (تاج المصادربیهقی ). رجوع به خطر و خطارة در این لغت نامه شود.
-
معلاة
لغتنامه دهخدا
معلاة. [ م َ ] (ع اِ) بزرگی . ج ، معالی . (مهذب الاسماء). بلندی در قدر و منزلت . ج ، معالی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). رفعت و شرف . (اقرب الموارد). || (مص ) بزرگی و بلندی قدر ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسب شرف کردن و ورزیدن...
-
برفره
لغتنامه دهخدا
برفره . [ ب َ ف َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بمعنی برفرباشد که شأن و شوکت و عظمت است . (برهان ). شوکت و علو قدر و منزلت . (ناظم الاطباء). رجوع به برفر شود.