کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قحط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط. [ ق َ ] (ع اِ) ضربت سخت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || خشک سال . (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) نایابی و کم یابی چیزی را مجازاً گویند. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). تنگی و کم یابی . || بی حاصلی . |...
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط. [ ق ُ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ).
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط. [ ق ُ ] (ع اِ) یک نوع ماهی است . (ناظم الاطباء).
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط.[ ق َ ح ِ ] (ع ص ) سخت . شدید: عام قحط؛ سال سخت . ضرب قحط؛ زدن سخت و شدید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
سال قحط
لغتنامه دهخدا
سال قحط. [ ل ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سال که در آن هیچ یافت نشود. عام سَنیت . (منتهی الارب ). مُسنِت . (منتهی الارب ).
-
قحط رجال
لغتنامه دهخدا
قحط رجال . [ ق َ طِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کمیابی مردمان بادانش . (ناظم الاطباء). قحطالرجال .
-
قحط شدن
لغتنامه دهخدا
قحط شدن . [ ق َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کمیاب شدن . || مفقود گشتن . (ناظم الاطباء).
-
تازه آباد سرآب قحط
لغتنامه دهخدا
تازه آباد سرآب قحط. [ زَ دِ س َ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است که در 24هزارگزی باختر قروه و 7هزارگزی جنوب شوسه ٔ سنندج - قروه قرار دارد. جلگه و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد، کردی . آب آنجا از چاه . محصول آن غلات ، ...
-
قحط و غلا
لغتنامه دهخدا
قحط و غلا. [ ق َ طُ غ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قحطی و خشک سالی .
-
قحط در علف خانه افتادن
لغتنامه دهخدا
قحط در علف خانه افتادن . [ ق َ دَ ع َ ل َ ن َ / ن ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عمر به آخر رسیدن است . قحط در علف خانه افتاد؛ یعنی عمر به آخر رسید چه علف خانه کنایه از دنیا است . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
قهة
لغتنامه دهخدا
قهة. [ ق ِ هََ ] (ع اِ) شیر بی آمیغ. (منتهی الارب ). رجوع به قهوه شود.
-
جستوجو در متن
-
سنیت
لغتنامه دهخدا
سنیت . [ س َ ] (ع ص ) سال قحط. (آنندراج ): عام سنیت ؛ سال قحط. (منتهی الارب ).