کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قحر
لغتنامه دهخدا
قحر. [ ق َ ] (ع ص ) پیر فرتوت . || شتر کلان سال که در آن اندکی بقیه ٔ توانائی باشد. ج ، اَقحُر و قُحور. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
قهر
لغتنامه دهخدا
قهر. [ ق َ ] (اِخ ) موضعی است . مزاحم عقیلی در شعر خود از آن یاد کند. (از معجم البلدان ).
-
قهر
لغتنامه دهخدا
قهر. [ ق َ ] (ع مص ) چیره شدن و غلبه کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خوار کردن . (ترجمان علامه ترتیب عادل ). || آتش گرفتن گوشت و آب از آن روان شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قُهِر اللحم (بطور مجهول )؛ گرفت ...
-
قهر
لغتنامه دهخدا
قهر. [ ق َ هََ ] (اِخ ) موضعی است . شاعری در شعر خود آن را آورده است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
اقحر
لغتنامه دهخدا
اقحر. [ اَ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ قَحر. (ناظم الاطباء). بمعنی پیر فرتوت و شتر کلان سال که در آن اندکی بقیه ٔ توانایی باشد. (منتهی الارب ). رجوع به اقحور شود.
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ )علی بن محمدبن قُحْر. مفتی دانشمند مذهب شافعی ملقب به موفق الدین . بگفته ٔ مؤلف منهل ، وی عالمی پرهیزگار و ذوفنون بود. در 758 هَ .ق . ولادت یافت و ریاست علما و اهل فن در شهر زبید بدو رسید و در 842 وفات یافت . (از شذرات ج 7 ص 243)...