کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قحاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قحاح
لغتنامه دهخدا
قحاح . [ ق ُ ] (ع ص )ساده ٔ بی آمیغ. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجل قحاح ؛ مرد ساده ٔ بی آمیغ. || اصل کار و خالص و بی آمیغ آن . (آنندراج ). رجوع به قح شود.
-
واژههای مشابه
-
قحاح الامر
لغتنامه دهخدا
قحاح الامر. [ ق ُ حُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) اصل کار و خالص و بی آمیغ آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).