کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قتل نفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قتل خطاء
لغتنامه دهخدا
قتل خطاء. [ ق َل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون آنکه کسی پرنده ای را مثلاً هدف قرار دهد ولی تیرش به خطا رود و انسانی را بکشد چنین قتلی موجب دیه میشود. ضابطه ٔ قتل عمد این است که در عمل و قصد، عمد بوده باشد و ضابطه ٔ قتل شبه عمد این است که در عم...
-
قتل عام
لغتنامه دهخدا
قتل عام . [ ق َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کشتن دسته جمعی . کشتن جماعت . کشتار دسته جمعی حیوانات از انسان و جز آن . (آنندراج ) : گلگونه ٔ تو خونی صد باغ وگلشن است گردید قتل عام که رنگ تو آل شد.محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
قتل عمد
لغتنامه دهخدا
قتل عمد. [ ق َ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قتل عمد موجب قصاص است نه دیه و قتل عمد هنگامی است که عاقل بالغی آهنگ کشتن کند بوسیله ای که غالباً بدان قتل واقع گردد و اگر قصد کشتن کند با وسیله ای که ندرةً به آن قتل متحقق شود و قتل تحقق یافت در این ص...
-
قتل غیرعمد
لغتنامه دهخدا
قتل غیرعمد. [ ق َ ل ِ غ َ / غ ِ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بدان که قتل در میان قوم یهود همچنان که در میان سایر امم بر دو قسم بود، یکی آنکه چون شخص ، شخص دیگر را بدون عداوت کشت یعنی بدون اراده و عمد اسبابی بر او انداخت و یا سنگی بر او فرود آورد ...
-
قتل یوم
لغتنامه دهخدا
قتل یوم . [ ق َ ی ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ای نیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. در 17هزارگزی شمال نورآباد و 19هزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه واقع است . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
قتل شبه عمد
لغتنامه دهخدا
قتل شبه عمد. [ ق َ ل ِ ش ِ هَِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چون آنکه کسی را برای آنکه ادب شود کتک زنند و شخص مضروب بمیرد. چنین قتلی موجب قصاص نمیشود، بلکه دیه واجب میگردد. (شرایعالاسلام محقق ثانی فصل دیات ).
-
قتل و غارت
لغتنامه دهخدا
قتل و غارت . [ق َ ل ُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشتار و چپاول .
-
جستوجو در متن
-
کشت و کشتار
لغتنامه دهخدا
کشت و کشتار. [ ک ُ ت ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشتن بسیار. خونریزی . آدم کشی . قتل نفس . جنگ . مقاتله . (یادداشت مؤلف ).
-
حسین صباح
لغتنامه دهخدا
حسین صباح . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ ب ب ] (اِخ ) ابن حسن صباح . به جرم قتل نفس به امر پدرش حسن صباح کشته شد. (از حبیب السیر).
-
ایلجتکدای
لغتنامه دهخدا
ایلجتکدای . [ ] (اِخ ) ایلچیکتای . از سرداران چنگیزاست . در جنگ هرات هزار هزار و ششصد هزار نفس را به قتل رسانید. (حبیب السیر چ تهران ج 2 صص 15 - 16).
-
عرضداشت
لغتنامه دهخدا
عرضداشت . [ ع َ ] (اِ مرکب ) در هندوستان پادشاه زادگان و امرا به جناب عالی ، و خردان به خدمت بزرگان نویسند، بمعنی «عرض داشتن » است مثل بازخواست به معنی بازخواستن . و مضاف میباشد به طرف شخص عرض دارنده ، یعنی آنچه پیشتر مذکور خواهد شد معروض داشتن فلانی...
-
غایرخان
لغتنامه دهخدا
غایرخان . [ ی ِ ] (اِخ ) لقب اینال حق حاکم اترار و از امرای سپاهیان خوارزمشاه که مسبب حمله ٔ چنگیز به ایران گردید. مؤلف جهانگشا آرد: چون جماعت تجار (تجار مغولی که به امر چنگیز برای تجارت آمده بودند) بشهر اترار رسیدند امیر آن اینال حق بود یکی از اقار...
-
خون کردن
لغتنامه دهخدا
خون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتن . قتل کردن . خون ریختن . (از ناظم الاطباء). قتل نفس کردن . آدمی کشتن . (یادداشت مؤلف ) : شحنه بودمست که آن خون کندعربده با پیرزنی چون کند. نظامی .پادشاهان خون کنند از مصلحت لیک رحمتشان فزون است از عنت . مولوی .ن...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک ُ ] (حامص ) عمل کشتن . حاصل مصدر از کشتن است ولی همواره بصورت ترکیبی بکار می رود. (یادداشت مؤلف ).- آدم کشی ؛ قتل نفس . کشتن انسان .- || خونریزی . جنگ . جدال .- برادرکشی ؛ عمل کشتن برادر.- || همنوع کشی . هم شهری کشی . آنکه را چون برادر ا...