کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبيح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قبیح
لغتنامه دهخدا
قبیح . [ ق َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قَباحی ̍. قِباح . || (اِ) کرانه ٔ استخوان بازو که نزدیک آرنج است . پیوندهای ساق و ران .(منتهی الارب ) (آنندراج ). قباح . رجوع به قباح شود.
-
حشو قبیح
لغتنامه دهخدا
حشو قبیح . [ ح َش ْ وِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لفظ زائد در کلام . (جامع الصنایع از تهانوی ):گر می نرسم بخدمتت معذورم زیرارمد چشم و صداع سرم است .ذکر سر و چشم با ذکر رمد و صداع قبیح است و من کل وجه مستغنی عنه ، چه رمد بی چشم نبود و صداع بی سر نب...
-
قبیح المنظر
لغتنامه دهخدا
قبیح المنظر. [ ق َ حُل ْ م َ ظَ ] (ع ص مرکب ) زشت رو. بدترکیب . بدگل .
-
جستوجو در متن
-
قباح
لغتنامه دهخدا
قباح . [ ق َ ] (ع اِ) پیوندجای ساق و ران . (منتهی الارب ). قبیح . رجوع به قبیح شود.
-
لقیح
لغتنامه دهخدا
لقیح . [ ل َ ] (ع ص ) قبیح . شنیع . (کازیمیرسکی ).
-
نثم
لغتنامه دهخدا
نثم . [ ن َ ] (ع مص ) زشت گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زشت و قبیح به زبان آوردن . تکلم به قبیح . (از اقرب الموارد).
-
مستقبح
لغتنامه دهخدا
مستقبح . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقباح . زشت و قبیح شمرنده . قبیح بیننده . ضدمستحسن . (از اقرب الموارد). رجوع به استقباح شود.
-
مستقبح
لغتنامه دهخدا
مستقبح . [ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استقباح . زشت و قبیح شمرده شده . زشت دیده شده . ضد مستحسن . (از اقرب الموارد). زشت و بد. (آنندراج ). زشت داشته . قبیح : یکی بر سر راهی مست خفته بود... عابدی در وی گذر کرد و در حالت مستقبح او نظر. (سعدی )....
-
شتام
لغتنامه دهخدا
شتام . [ ش ُ ] (ع ص ) قبیح الوجه . زشت روی . (از ذیل اقرب الموارد).
-
قباحی
لغتنامه دهخدا
قباحی . [ ق َ حا ] (ع ص ، اِ) ج ِ قبیح . (ناظم الاطباء).
-
مراجم
لغتنامه دهخدا
مراجم . [ م َ ج ِ ] (ع ص ، اِ) سخن زشت و قبیح . (از منتهی الارب ). کلام قبیح . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || ج ِ مرجم . (از متن اللغة). رجوع به مُرَجَّم شود.
-
کشامر
لغتنامه دهخدا
کشامر. [ ک ُ م ِ ] (ع ص ) مردم زشت و بدشکل . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). قبیح از مردم . (از اقرب الموارد).
-
کولح
لغتنامه دهخدا
کولح . [ ک َ ل َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبیح . (اقرب الموارد).
-
طملة
لغتنامه دهخدا
طملة. [ طُ ل َ ] (ع اِ) کار زشت و ناملایم . گویند: وقع فلان فی طملة؛ ای امر قبیح . (منتهی الارب ).