کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبره
لغتنامه دهخدا
قبره . [ ق َرَ ] (اِخ ) شهرستانی است به اندلس . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
قبرة
لغتنامه دهخدا
قبرة. [ ق ُب ْ ب َ رَ ] (ع اِ) واحد قُبَّر. یک چکاوک . (منتهی الارب ). ابوالملیح . (فرهنگ نظام ). چکاوک . (نظام ). هدهد. پرنده ٔ تاج بسر دارای رنگ سیاه و سفید از گنجشک بزرگتر که کنار آبها نشسته دم خود را تکان میدهد و در اصفهان سقاچی نامیده میشود. (نظ...
-
حصن قبرة
لغتنامه دهخدا
حصن قبرة. [ ح ِ ن ِ ق ُب ْ ب ُ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 131).
-
جستوجو در متن
-
هودی
لغتنامه دهخدا
هودی . (اِ) قبره . (ملخص اللغات خطیب کرمانی ). و رجوع به قبره شود.
-
قبابر
لغتنامه دهخدا
قبابر. [ ق َب ِ ] (ع اِ) ج ِ قبرة. چکاوک ها. رجوع به قبرة شود.
-
ژوله
لغتنامه دهخدا
ژوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) نام مرغی است که آن را چکاوک خوانند و به عربی قبره گویند. (برهان ). چکاوک . قبره . ابوالملیح .
-
قبر
لغتنامه دهخدا
قبر. [ ق ُب ْ ب َ ] (ع اِ) چکاوک . قبرة. (منتهی الارب ). رجوع به قبرة شود.
-
قنبرة
لغتنامه دهخدا
قنبرة. [ قُم ْ ب ُ رَ ] (ع اِ) لغتی است در قبره . (منتهی الارب ). ابوالملیح . چکاوک . رجوع به قبرة و قبر شود.
-
چکاوکش
لغتنامه دهخدا
چکاوکش . [ چ َ وَ ] (اِ) چکاوک و قبّره . (ناظم الاطباء).
-
کاکلی
لغتنامه دهخدا
کاکلی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) آنکه کاکل دارد.- مرغ ِ کاکلی ؛ مرغ که بر سر خوچی دارد.|| (اِ) چکاو.چکاوک . قبره . رجوع به ابوالملیح و چکاوک و قبره شود.
-
کونیکک
لغتنامه دهخدا
کونیکک . [ کو ک َ ] (اِ) ابوالملیح . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قنبره . قبره . چکاو. چکاوک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کونیکه ، چکاوک و قبره شود.
-
شیبة
لغتنامه دهخدا
شیبة. [ ش َ ب َ] (اِخ ) کوهی است در اندلس واقع در ایالت قبره . (ازمعجم البلدان ). کوهی است به اندلس . (منتهی الارب ).
-
قبراء
لغتنامه دهخدا
قبراء. [ ق ُ ] (ع اِ) قُبَّر. چکاوک .رجوع به قبر و قبرة شود. ج ، قبائر. (منتهی الارب ).