کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبای معلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبای معلم
لغتنامه دهخدا
قبای معلم . [ ق َ ی ِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قبای دارای نقش و نگار. مخطط. || کنایه از آسمان دنیا. فلک ِ قمر.
-
واژههای مشابه
-
قبای کحلی
لغتنامه دهخدا
قبای کحلی . [ ق َ ی ِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء). کنایه از آسمان است . (آنندراج ).
-
قبای آهنین
لغتنامه دهخدا
قبای آهنین . [ ق َ ی ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جبه ٔ آهنین . (ناظم الاطباء).
-
قبای پیشواز
لغتنامه دهخدا
قبای پیشواز. [ ق َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از جامه که ازپیش باز باشد مانند پیراهن . (آنندراج ) : فروغ لاله ٔ گلشن به سیمای تو می زیبدقبای پیشواز گل به بالای تو می زیبد.محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
قبای خوشه
لغتنامه دهخدا
قبای خوشه . [ ق َ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آخرین برگ قصب که خوشه را در بر دارد. قنبعه .
-
قبای راه
لغتنامه دهخدا
قبای راه . [ ق َی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامه ٔ راه که در اثنای سفر پوشند و چرک تاب میباشد. (آنندراج ) : ترا به خانه ٔ نیلوفری چه کار ای گل به رنگ سایه ٔ خود این قبای راه مپوش .میرنجات (از آنندراج ).
-
قبای زربفت
لغتنامه دهخدا
قبای زربفت . [ ق َ ی ِ زَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است در شبهای تاریک بی ابر وآن را قبه ٔ زربفت هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) نقش دار و مخطط، چه عَلَم به معنی نقش و نشان است . (غیاث ) (آنندراج ). نگارکرده . نگارین . مطرز. منقش (جامه و جز آن ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز اشک ابر نیسانی به دیبا شاخ شد معلم ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون . ...
-
سبزگار
لغتنامه دهخدا
سبزگار. [ س َ ] (ص مرکب ) سبزکار. برنگ سبز. سبزناک : زمرد بود گر چنین سبزگار خزان طلا را کند نوبهار. ملا (از آنندراج ).قبای معلم سبزگار دوخت بخیاطو مقراض محتاج نگشت ، جوهر آب را به وساطت حرارت بجرم نار رسانید. (سندبادنامه ص 2). || آنکه دارای عمل خوب ...
-
چاک زدن
لغتنامه دهخدا
چاک زدن . [ زَ دَ] (مص مرکب ) دریدن . پاره کردن . شکافتن : ره جیب جانها رفو میزندبنازم به چاکی که او میزند. ظهوری (از آنندراج ). || دریدن گریبان یا جامه در ماتمی از شدت اندوه و المی . دریدن لباس به نشانه ٔغم و اندوه عظیم یا ترس یا تظلم : نیکعهدی در ز...
-
تریز
لغتنامه دهخدا
تریز. [ ت ِ ] (اِ) شاخ جامه و قبا را گویند و آن دو مثلث باشد از دو طرف دامن جامه . (برهان ). قطعه ای از جامه و قبا و آن مثلث باشد. (غیاث اللغات ). شاخ جامه و قبا یعنی دو مثلث واقع در هر طرف دامن آن . (ناظم الاطباء). شاخ جامه که تیریز گویند. (فرهنگ رش...
-
دیبا
لغتنامه دهخدا
دیبا. (اِ) قماشی باشد از حریر الوان . (برهان ). قماشی است ابریشمین در نهایت نفاست . (برهان ذیل طراز). و دیبه حریر نیک و دیباج معرب آن است . (انجمن آرا). حریر نیک . (آنندراج ). نوعی از جامه ٔ ابریشمی و منقش باشد. (غیاث ) (آنندراج ). جامه ٔ ابریشمین ،د...
-
دوختن
لغتنامه دهخدا
دوختن . [ ت َ ] (مص ) (مصدر دیگر یا حاصل مصدر آن دوزش و دوزندگی و مصدرمرخم آن دوخت است ). دوزیدن . پیوند دادن و متصل کردن پارچه های جامه و جز آن با سوزن و نخ بهم . (ناظم الاطباء) (از برهان ). خیاطة. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حوص . حیاصة. (تاج المص...