کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حستک
لغتنامه دهخدا
حستک . [ ح َ ت َ ] (اِ) شعوری به نقل از شرفنامه گوید: معنی آن حجت و قباله است .
-
قبض و اقباض
لغتنامه دهخدا
قبض و اقباض . [ ق َ ض ُ اِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گرفتن و دادن قبض . رد و بدل کردن سند و قباله .
-
بیلک
لغتنامه دهخدا
بیلک . [ب َ ل َ ] (مغولی ، اِ) منشور پادشاهان . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). منشور. (رشیدی ) (اوبهی ). منشور و فرمان پادشاه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ). بیله . (برهان ) : قسم سوم در بیان سیر اخلاق پسندیده ٔ او [ هولاکوخان ] و ب...
-
ترزده
لغتنامه دهخدا
ترزده . [ ت َ زَ دَ / دِ / ت َ رَ دَ / دِ ] (اِ) قباله ٔ خانه و باغ باشد. (برهان ). قباله و چک . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی )(از فرهنگ جهانگیری ). قباله . (صحاح الفرس ) (اوبهی ) (شرفنامه ٔ منیری ). حالا تزده گویند بحذف رای مهمله . (فرهنگ رشی...
-
نواله دادن
لغتنامه دهخدا
نواله دادن . [ ن َ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) لقمه دادن . بذل و بخشش کردن . روزی رساندن : از خوان کسان نواله دادن بر نسیه بود قباله دادن .امیرخسرو.
-
کابال
لغتنامه دهخدا
کابال . (اِخ ) قباله . قبالا . قبله . در عبری بمعنی سنت و روایت . شرح و تفسیررمزی تورات در نزد یهودیان که از عهد آدم یا ابراهیم ببعد توسط گروهی از مطلعان جمع و تدوین شده است .
-
لاشه کردن
لغتنامه دهخدا
لاشه کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لاشه کردن سند یا قباله یا حجتی ، بیرون کردن امضای آن . باطل کردن آن . مهر و امضای آن را محو یا جدا کردن . کشیدن مهر و امضا.
-
مام نافی
لغتنامه دهخدا
مام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شود.
-
اجاره نامچه
لغتنامه دهخدا
اجاره نامچه . [ اِ رَ / رِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) صک و چک و سند و قباله ٔ اجاره ٔ ملکی یا کالائی . اجاره نامه .
-
بخشش نامه
لغتنامه دهخدا
بخشش نامه . [ ب َش ِش ْ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) هبه نامه . (آنندراج ). قباله ٔ بخشیدن مالی یا ملکی به کسی . (یادداشت مؤلف ).
-
بیعنامه
لغتنامه دهخدا
بیعنامه . [ ب َ / ب ِ م َ / م ِ ](اِ مرکب ) (از: بیع + نامه ) دستاویز بیع. سند بیع چیزی . (آنندراج ). قباله ٔ خرید چیزی . (ناظم الاطباء).
-
چکنویس
لغتنامه دهخدا
چکنویس . [ چ َ / چ ِن ِ ] (نف مرکب ) برات نویس و قباله نویس و مستوفی . (ناظم الاطباء). صکاک . شروطی . ثبات . و رجوع به چک شود.
-
ترده
لغتنامه دهخدا
ترده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) قباله ٔ باغ باشد، آنرا ترزده و چک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). قباله ٔ باغ و خانه و امثال آن را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قباله و چک . (فرهنگ رشیدی ). بپارسی چک خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج )...
-
صلحنامه
لغتنامه دهخدا
صلحنامه . [ ص ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب )کتابی که دو کس یا دو گروه که با یکدیگر آشتی کرده اند نویسند و شرایط آشتی را در آن درج کنند. || قباله یا ورقه ای که صلح کننده برای متصالح نویسدو حدود چیزی را که بدو صلح کرده اند در آن نگارند.
-
صداق نامه
لغتنامه دهخدا
صداق نامه . [ ص َ / ص ِ م َ یا م ِ ] (اِ مرکب ) قباله ٔ زناشوئی . مهرنامه . عقدنامه : و بیرون از خطبه خواندن و حجتهای قروض وصداق نامه هیچ کاغذ ننویسد. (تاریخ غازانی ص 220).