کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبالة
لغتنامه دهخدا
قبالة. [ ق َ / ق ِ ل َ ] (ع اِ) مکتوبی که در آن مینویسند چیزی را که انسان ملتزم میگردد از کار و عمل و یا دین و جز آن . و نیز چون کسی قبول کند چیزی را بطور مقاطعه و نوشته ای بر طبق آن نویسد، آن نوشته عبارت است از قباله . ضمانت نامه و معاهده . (ناظم ال...
-
قبالة
لغتنامه دهخدا
قبالة. [ ق َ ل َ ] (ع اِمص ) پدرفتار شدن . (اقرب الموارد). پدرفتاری و کارسازی عمل . اسم است تقبل را. (ناظم الاطباء). || عرافة: نحن فی قبالته ؛ ای فی عرافته . (ناظم الاطباء).
-
قبالة
لغتنامه دهخدا
قبالة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِمص ) مام نافی و مامائی . (ناظم الاطباء).
-
قبالة
لغتنامه دهخدا
قبالة. [ ق ُ ل َ ] (ع ق ) روباروی . (ناظم الاطباء). روبروی : جلست قبالته ؛ روبروی آن نشستم . (ناظم الاطباء). قبال .
-
واژههای مشابه
-
قباله
لغتنامه دهخدا
قباله . [ ق َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضاء بخش اردکان شهرستان شیراز. در 67000 گزی جنوب خاور اردکان و 3000 گزی راه فرعی بیضا به زرقان واقع است و 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
قباله ٔ زناشوئی
لغتنامه دهخدا
قباله ٔ زناشوئی . [ ق َ ل َ / ل ِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقدنامه . (ناظم الاطباء). رجوع به قباله شود.
-
قباله پیچ
لغتنامه دهخدا
قباله پیچ . [ ق َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) یک طاقه یا نیم طاقه ٔ شال کشمیری یا ترمه یا جامه ٔ گرانبهای دیگر که قباله ٔعروس در آن پیچند و شب عروسی به خانه ٔ او فرستند.
-
قباله جات
لغتنامه دهخدا
قباله جات . [ ق َ ل َ / ل ِ ] (اِ) ج ِ قباله . رجوع به قباله شود.
-
قباله کهنه
لغتنامه دهخدا
قباله کهنه . [ ق َ ل َ / ل ِ ک ُن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) در تداول ، کسی را گویند که از تمام خصوصیات ملکی یا قضیه ای یا واقعه ای مطلع باشد.
-
قباله نویس
لغتنامه دهخدا
قباله نویس . [ ق َ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) قباله نویسنده . صکاک . چک نویس . کسی که ترزده وقباله و عقدنامه نویسد. (ناظم الاطباء) : همه صرف خواران صرف منندقباله نویسان حرف منند.نظامی .
-
واژههای همآوا
-
قبعلة
لغتنامه دهخدا
قبعلة. [ ق َ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) پیش درآمدگی پای بر پای دیگر. || دوری میان دو شتالنگ . || رفتاری با سستی و ضعف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتاری که گویا خاک رابا قدم برمیدارد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
قبالات
لغتنامه دهخدا
قبالات . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قباله . (مهذب الاسماء). رجوع به قباله شود.