کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قباب لیث
لغتنامه دهخدا
قباب لیث . [ ق ِ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است در نزدیکی بعقوبا از نواحی بغداد و دانشمندانی بدان جا منسوبند. (معجم البلدان ).
-
قباب الحسین
لغتنامه دهخدا
قباب الحسین . [ ق ِ بُل ْح ُ س َ ] (اِخ ) جائی است در بیرون بغداد در راه بغداد - خراسان منسوب به حسین بن سُکَین فزاری ، ابن کلبی چنین گفته است . دیگری گوید منسوب است به حسین بن قرّه ٔ فزاری و او کسی بوده است که با ابن اشعث خروج کرده اند. و بدست حجاج ...
-
واژههای همآوا
-
غباب
لغتنامه دهخدا
غباب . [ غ ُ ] (اِخ ) لقب ثعلبةبن حارث . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قبابی
لغتنامه دهخدا
قبابی . [ ق ِ بی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قباب . رجوع به قباب شود.
-
دیر سرجس
لغتنامه دهخدا
دیر سرجس . [ دَ رِ س َ ج ِ ] (اِخ ) یا بَکﱡس بنام دو راهب نجرانی است . شابشتی محل آن را در طیزناباذ میان کوفه و قادسیه ذکر کرده که میان آن و قادسیه فاصله ٔ یک میل است و مردم خرابه های آن دیر را «قباب ابونواس » گویند. (از معجم البلدان ).
-
عنابة
لغتنامه دهخدا
عنابة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه . در اینجا برکه ای است ازآن ِ ام جعفر که در سه میل پس از قباب ، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده . آب آن شور و غلیظ است . و گویند که عنابة، کوه کوچک یا صخره ٔ بزرگی (قارة) است در ...
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق َ وَ ] (معرب ، اِ) معرب کجاوه . (رحله ٔ ابن جبیر). و لهم ایضاً فی مراکبهم علی الابل قباب تظلهم بدیةالمنظر، عجیبةالشکل ، قد نصبت علی محامل من الاعواد یسمونها القشاوات و هی کالتوابیت المجوفة هی لرکابها کالامهدة للاطفال . (رحله ٔ ابن جبیر). ج...
-
لوزة
لغتنامه دهخدا
لوزة. [ ل َ زَ ] (اِخ ) برکه ای است بین واقصة و قرعاء بر طریق بنی وهب و قباب ام جعفر. در نه میلی قرعاء وآنجا هم برکه ای است اسحاق بن ابراهیم رافعی را بر یازده میلی لوزة. (از معجم البلدان ) یاقوت گوید: تردید دارم که لوزة با راء مهمله است یا با زاء یک ...
-
قبابی
لغتنامه دهخدا
قبابی . [ ق ِ بی ی ] (اِخ ) محمدبن مؤمل بن نصربن مؤمل ابوبکربن ابی طاهربن ابی القاسم از عالمان قباب لیث است . گویند وی از فرزندان لیث بن نصربن سیار است که در بعقوبا سکونت کرد و به بغداد سفر کرد و از ابوالوقت عبدالاول سجزی و جز او روایت شنید. وی به ...
-
ملوک ستای
لغتنامه دهخدا
ملوک ستای . [ م ُ س ِ ] (نف مرکب ) ملوک ستاینده . ستایشگرملوک . مدح کننده ٔ پادشاهان . مداح سلاطین : همی ستود نداند ترا چنانکه تویی زبان مادح و اندیشه ٔ ملوک ستای . فرخی .ستوده ای که گرامی تر از ستایش اوسخن به هم نکند خاطر ملوک ستای . فرخی .از فارسی ...
-
قبة
لغتنامه دهخدا
قبة. [ ق ُب ْ ب َ ] (ع اِ) قبه . برآمدگی هر چیز راگویند. (برهان ). بنای گرد برآورده چون گنبد. هرچه مثل گنبد سازند، چون قبه ٔ سپر. گنبد. (منتهی الارب ). خرقاهته . (کشاف اصطلاحات الفنون ). خرگاه . (کشاف ). ج ، قُبَب ، قِباب . (منتهی الارب ). || عربان ش...
-
مکروهات
لغتنامه دهخدا
مکروهات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) چیزهایی که دارای کراهت باشد و هر چیز شرم آور و ناپاک و پلید و چیزهای ناپسند. (ناظم الاطباء). ج ِ مکروهه . || آفات . رنجها. محنتها. مصائب : آفریدگار تعالی ... ساحت مجد و قباب معالی و جناب عالی خدایگان راستین کیخسرو زمان و ...
-
کوپله
لغتنامه دهخدا
کوپله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) قبه ای را گویند که در ایام شادی و آیین بندی و جشن و عروسی بندند. (برهان ). قبه ای که در ایام عید و جشن و عروسی بر پای کنند و به رسم آذین در شهرها بندند و زینت کنند و پس از اتمام برچینند و اگر باران ببارد ضایع شود. (آنند...