کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قایق ته پهن چینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قایق ران
لغتنامه دهخدا
قایق ران . [ ی ِ] (نف مرکب ) آنکه قایق را به حرکت درآرد. لتکه چی .
-
قایق رانی
لغتنامه دهخدا
قایق رانی . [ ی ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل قایق ران .
-
جستوجو در متن
-
کپ
لغتنامه دهخدا
کپ . [ ک ُ ] (اِ) به زبان شیرازی قرابه ٔ بزرگ شیشه ای را گویند و کوچک را کبچه گویند. (آنندراج ). قسمی شیشه ٔ بسیار بزرگ برای شراب و سرکه وآب غوره و امثال آن . شیشه های بزرگ قرابه بخصوص پوشال گرفته . (یادداشت مؤلف ). شیشه ٔ ته پهن و دهان باریک که در ...
-
اژند
لغتنامه دهخدا
اژند. [ اَ ژَ ] (اِ) گلی باشد که بر روی خشت پهن کنند و خشتی دیگر بر بالای آن نهند. و گل و لای ته حوض را نیز گفته اند. (برهان قاطع). سنگهای خرده ای را که بجهت استحکام بین سنگ و گل گذارند. (شعوری ). آژند. گلابه . ملاط. (السامی فی الاسامی ). و رجوع به آ...
-
لنگری
لغتنامه دهخدا
لنگری . [ ل َگ َ ] (اِ) بشقاب مانند بسیار بزرگ که در آن پلاو کنندو آن نسبت به لنگر صوفیان و فتیان است که این ظرف در آنجا به کار برده میشد. نوعی از طشت بزرگ . (غیاث ).بشقابی سخت بزرگ . لگن مانندی بزرگ برای غذاخوری . صحن . بشقاب گونه ای بسیار بزرگ با ل...
-
نملة
لغتنامه دهخدا
نملة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) یکی نَمْل است . (منتهی الارب ). یک مورچه . رجوع به نَمْل شود. || تأنیث نَمْل . مورچه ٔ ماده . || ریش پهلو. (منتهی الارب ). بثوری چند صفراوی بود که به تدریج پهن گشته به یکدیگر متصل شوند مایل به صفرت . (غیاث اللغات ). دمیدگی ک...
-
لیق
لغتنامه دهخدا
لیق . [ ی َ ] (ع اِ) پاره ای ابر تنک . (منتهی الارب ). || ج ِ لیقه . قلقشندی در صبح الاعشی آرد: لیق افتتاحات ، چیزهائی است که با آن سر لوح ها، در آغاز بابها و فصلها و هر سرآغاز دیگر را رنگ آمیزی کنند و در نامه نگاری از آن به کار نبرند مگر زر که برای ...
-
دارا
لغتنامه دهخدا
دارا. (نف ) دارنده . (برهان ) : دارنده ٔ تخت پادشاهی دارای سپیدی و سیاهی . نظامی . || خداوند، مالک : لطیف کرم گستر کارسازکه دارای خلق است و دانای راز. سعدی .ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی . حافظ.دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی ...
-
شکرپاره
لغتنامه دهخدا
شکرپاره . [ش َ ک َ پا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قطعه ای از شکر. (فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء). قطاع . قسمی شیرینی . (یادداشت مؤلف ). طرز تهیه ٔ آن چنین است که مقداری روغن را داغ کنند و بقدری آرد در آن ریزند که مثل ترحلوا شود. آن وق...
-
صاری دکز
لغتنامه دهخدا
صاری دکز. [ ] (اِخ ) صاری دَنِز. بحر اصفر و به زبان چینی هوآنگهای خلیج وسیعی است در شمال بحر چین ، در طرف شمال آن خلیج کره و در سمت مشرق خلیج پچیلی واقع است ، از مشرق به شبه جزیره ٔ کره و جزیره ٔکلپرت مربوط و از شمال با خلیج کره و از سمت شمال غربی و ...
-
گیوه
لغتنامه دهخدا
گیوه . [گی وَ / وِ ] (اِ) نوعی پای افزار که رویه ٔ آن را ازریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمانهای پنبه ای بافته و زیره یا ته آن را گاه از چرم و بیشتر از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند. نوعی از کفش است و آن را کفش جامگی نیز گویند. (برهان قاطع). صاحب بها...
-
بشنین
لغتنامه دهخدا
بشنین . [ ب َ / ب ُ ] (اِ) گلی است در مصر و آن مانند نیلوفر پیوسته در میان آب میباشد. گویند هر صباح سر از آب برمی آورد و شام به ته آب فرومیرود و همین ساقی دارد و بس یعنی برگ ندارد و به بزرگی غوره ٔ خشخاش میشود و تخم آن سفید است . در عطریات بکار برند ...
-
کتاره
لغتنامه دهخدا
کتاره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کتار. (از برهان ). غداره . کتاله . (آنندراج ). حربه ای است که بیشتر اهل هند بر میان زنند و به کتار بحذف «ها» مشهور است . (برهان ). حربه ای کوتاهتر از شمشیر غیر منحنی و پهن که بیشتر اهالی هند داشته اند اکنون درایران متداول...
-
پش
لغتنامه دهخدا
پش . [ پ َ ] (اِ) موی گردن و کاکل اسب را گویند... (برهان قاطع). یال . عرف (در اسب ) : کفلهاش گرد و پش و دم درازبر وبال فربی و لاغر میان . پوربهای جامی (از فرهنگ جهانگیری ).بجای نعل نومه بسته بر پای بجای درّ پروین بسته بر پش . لطیفی (از فرهنگ شعوری )....