کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قامت و عارِض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هم قامت
لغتنامه دهخدا
هم قامت . [هََ م َ ] (ص مرکب ) هم قد. هم بالا. (یادداشت مؤلف ).
-
قامت کردن
لغتنامه دهخدا
قامت کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مراد از آن قد قامت الصلوة گفتن است . قامت بستن : بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت در نماز آیند آنهائی که قامت میکنند.اوحدی (از آنندراج ).
-
قامت گفتن
لغتنامه دهخدا
قامت گفتن . [ م َگ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اقامه . رجوع به قامت بستن شود.
-
قامت سزای
لغتنامه دهخدا
قامت سزای . [ م َ س َ /س ِ ] (ص مرکب ) سزاوار پرستش . || (اِخ ) کنایه از خداوند که هیچ کس جز او سزاوار پرستش نیست .
-
الف قامت
لغتنامه دهخدا
الف قامت . [اَ ل ِ ف ِ م َ] (ترکیب اضافی ) قامت راست مانند الف : نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم .حافظ (دیوان چ قزوینی ص 198).
-
پست قامت
لغتنامه دهخدا
پست قامت . [ پ َ م َ ] (ص مرکب ) رجوع به پست شود.
-
خمیده قامت
لغتنامه دهخدا
خمیده قامت . [ خ َ دَ / دِ م َ ] (ص مرکب ) خمیده . مقابل مستقیم القامة. مقابل مستوی القامة. (یادداشت بخط مؤلف ) : چنگ خمیده قامت می خواندت بعشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد.حافظ.
-
خوش قامت
لغتنامه دهخدا
خوش قامت . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (ص مرکب ) خوش قدوبالا. خوش بالا. (یادداشت مؤلف ).