کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قالبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قالبی
لغتنامه دهخدا
قالبی . [ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) هرآنچه در قالب شده باشد. (ناظم الاطباء). ریختگی . (ناظم الاطباء): کره ٔ قالبی . پنیر قالبی . ماست قالبی ؛ ماستی ستبر و زفت ، مقابل کوزه ای . || قلاّبی . غیراصلی . بدلی : کسی که فرق نداند میان قالب و جان حدیث قالبی او چ...
-
واژههای مشابه
-
قالبی بالا
لغتنامه دهخدا
قالبی بالا. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هوبان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. در 42هزارگزی جنوب باختری ماسور و کنار باختر شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع است . موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل مالاریائی است . 150 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ خرم ...
-
قالبی پائین
لغتنامه دهخدا
قالبی پائین . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هوبان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. در 42هزارگزی جنوب باختری ماسور و کنار باختر شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع است . موقع جغرافیائی آن تپه ماهور مالاریائی است . 100 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ خرم آباد ...
-
واژههای همآوا
-
غالبی
لغتنامه دهخدا
غالبی . [ ل ِ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ حاجیوند هیهاوند از طایفه ٔ چهار لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77).
-
غالبی
لغتنامه دهخدا
غالبی . [ ل ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در لرستان که در آن جا در امتداد شوسه ٔ بین تنگ تیر و کلهر معادن زغال سنگ کشف گردیده است .
-
جستوجو در متن
-
قالبک
لغتنامه دهخدا
قالبک . [ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِمصغر) قالبی که چیت سازان پارچه را با آن نقاشی کنند.
-
فورمالیسم
لغتنامه دهخدا
فورمالیسم . [ فُرْ ] (فرانسوی ، اِ) شکل و قالبی که بوسیله ٔ آن هنرمند منظور خود را بیان کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
خوش ریختی
لغتنامه دهخدا
خوش ریختی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) خوش قالبی . خوش اندامی . نیکوشکلی . خوب هیئتی .
-
تپنگ
لغتنامه دهخدا
تپنگ . [ ت ُ ن َ ] (اِ) قالبی که زرگران و صفاران چیزها در آن ریزند و به این معنی به تقدیم نون بر حرف ثانی هم آمده است . (برهان ). رجوع به تنپگ شود.
-
قالب گیری کردن
لغتنامه دهخدا
قالب گیری کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه و شکل جسمی را با قالبی معلوم کردن : قالب گیری کردن دندان مصنوعی . قالب گیری کلاه و کفش و غیره .
-
قالب کردن
لغتنامه دهخدا
قالب کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قالب گیری کردن . جسمی را در قالبی قرار دادن . || کنایه از فریب دادن طرف در معامله . جنسی را بجای جنسی دیگر دادن . به گران تر از بهای خود فروختن . انداختن . جا کردن . کلاه گذاردن .
-
ناوچه
لغتنامه دهخدا
ناوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) زورق کوچک .جهاز خرد. زورق .کرجی . قایق . کشتی کوچک جنگی . || قالبی که در آن شمش زر و سیم میریزند. (ناظم الاطباء). راط. مسبکه . و آن چیزی است در زر از آهن .