کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاق
لغتنامه دهخدا
قاق . (اِ صوت ) اسم صوت فرورفتن چیزی در چیزی : ای خواجه نشاطی من ای شهره رفیق در جستن یار من نبودت توفیق ...ی دارم بن چو شبه سر چو عقیق بفشارم قاق تا فروتیزی قیق .سوزنی . || آواز زاغ . (آنندراج ) : بس است فوقی این هرزه چانگی تاکی خوش است شرم مزن چون ...
-
قاق
لغتنامه دهخدا
قاق . (اِ) گفته اند معرب کاک بمعنی کعک است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
قاق
لغتنامه دهخدا
قاق . (ترکی ، اِ) قدید. (برهان ). گوشت خشک کرده که آن را بریان کرده میخورند. (آنندراج ). || (ص ) خشک . (برهان ). || (اِ) میوه ٔ خشک که هسته ٔ آن را درآورده بخشکانند. (کاشغری ج 2 ص 225 و ج 3 ص 116 از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || در لغت ابن مهنا ص 171 آم...
-
قاق
لغتنامه دهخدا
قاق . (ع اِ) طائری است طویل العنق . (فهرست مخزن الادویه ). پرنده ای است گردن دراز که در آب زندگی کند. (از نشوءاللغة ص 48).
-
قاق
لغتنامه دهخدا
قاق . (ع ص ) مرد نیک دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردم دراز و باریک و لاغر را گویند : مجوس مرده ام از بس که قاق گشته تنم که خانه دخمه نما گشت و من مجوس نما.نادم گیلانی (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
قاق بودن
لغتنامه دهخدا
قاق بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) بی نصیب بودن . رجوع به قاق شدن شود.
-
قاق شدن
لغتنامه دهخدا
قاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب افتادن اسب در مسابقه . || باختن در بازی . || بخطا رفتن تیر : شوخ کماندار من شهره ٔ آفاق شداز قدراندازیش تیر قضا قاق شد.محمد اشرف (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
غاغ
لغتنامه دهخدا
غاغ . (اِ) پودینه . (آنندراج ). پونه . پودنه . حبق . فودنج و رجوع به پونه شود.
-
غاغ
لغتنامه دهخدا
غاغ . (اِ) نانی است روغنی که خشک می کنند (در تداول خراسان ) کاک هم در قدیم می گفته اند و در منتهی الارب بسیار این کلمه آورده شده است . در تداول امروز تهران بنوعی نان خشک بی روغن (تست دراژه ) سوخارین گویند. معرب آن کعک است . و رجوع به کعک و کاک شود.
-
غاق
لغتنامه دهخدا
غاق . (ع اِ) مرغی است . زاغ . (منتهی الارب ). مرغی است آبی . (آنندراج ).
-
غاق
لغتنامه دهخدا
غاق . [ ق ِ ] (ع اِ صوت )حکایت بانگ زاغ . (منتهی الارب ). آواز زاغ . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
اتشاق
لغتنامه دهخدا
اتشاق . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) قدید کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر). قاق کردن . قدید و وشیق کردن گوشت . بدرازا بریدن و خشک کردن گوشت . یکجوش قدید کردن گوشت توشه را.