کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاعدۀ دست راست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قاعدةً
لغتنامه دهخدا
قاعدةً. [ ع ِ دَ تَن ْ ] (ع ق ) قانوناً. اساساً. اصلاً.
-
بی قاعده
لغتنامه دهخدا
بی قاعده . [ ع ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) (از: بی + قاعده ) بی نظم و ترتیب . (آنندراج ). بی نظم و بدون ترتیب . || بدون اساس . (ناظم الاطباء). || ناصحیح و نادرست . (ناظم الاطباء). برخلاف رسم . و رجوع به قاعده شود.
-
جسم قاعده ای
لغتنامه دهخدا
جسم قاعده ای . [ ج ِ م ِ ع ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جسم کوچک کروی که در انتهای مژکهای سلول مژکدار قرار دارد. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 166). و برای تفصیل بیشتر به کتاب فوق صفحه ٔ مذکور رجوع شود.
-
جستوجو در متن
-
راست
لغتنامه دهخدا
راست . (ص ) مستقیم . بی انحراف . بی اعوجاج . (ناظم الاطباء). مقابل کج . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء) : راهی کو راست است بگزین ای دوست دور شو از راه بی کرانه و ترفنج . رودکی .منش باید از مرد چون سرو راست اگر برز و بالا ندارد رواست . ابوشکور.تیز ...
-
مستقیم
لغتنامه دهخدا
مستقیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقامة. راست و معتدل . (منتهی الارب ). معتدل . (از اقرب الموارد). راست که ضد کج باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استقامة شود : یکی را حب جاه از جاده ٔ مستقیم به بیراه افکنده . (کلیله و دمنه ).بنوشته هفت چرخ ...
-
کرانه کردن
لغتنامه دهخدا
کرانه کردن . [ ک َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به انتها رسانیدن . (یادداشت مؤلف ).- روزگار کرانه کردن ؛ بسر بردن . زندگی بپایان رسانیدن . عمر گزاردن : گفتم [ خواجه بونصر ] من در این میانه به چه کارم بوسهل بسنده است و از وی بجان آمده ام به حیله رو...
-
مخروط
لغتنامه دهخدا
مخروط. [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوست کنده شده و رندیده شده . (ناظم الاطباء). تراشیده : آبگینه های بغدادی مجرود و مخروط دیدم که از آن بغدادی به دیناری خریده بودند که به سه درم فروختند. (تاریخ بی...
-
نشست
لغتنامه دهخدا
نشست . [ ن ِ ش َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم و اسم مصدر است از نشستن . رجوع به نشستن شود. || نشستن . جلوس : بزرگان گزیدند جای نشست بیامد یکی مرد طشتی به دست . فردوسی .ز میدان بیامد به جای نشست ابا پهلوانان خسروپرست . فردوسی .نکوهش مکن عاقلی را که د...
-
قلب
لغتنامه دهخدا
قلب . [ ق َ ] (ع مص ) بر دل کسی زدن . || پشت چیزی را به جانب شکم گردانیدن . || میرانیدن خدای کسی را. || برگردانیدن . || باژگونه گردانیدن . || بازگردانیدن مردمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قلب المعلم الصبیان ؛ اذا صرفهم الی بیوتهم . (اقرب...
-
راه گرفتن
لغتنامه دهخدا
راه گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) راه رفتن . (بهار عجم ) (ارمغان آصفی ). روانه شدن . راهی شدن . روی بجانب محل یا چیزی آوردن . رفتن . راه برگرفتن . عزیمت کردن . روان گشتن : سخن چند راندند از آن رزمگاه وزآنجا بخندان گرفتند راه . اسدی (گرشاسبنامه ).گ...
-
شش
لغتنامه دهخدا
شش . [ ش ُ ] (اِ) ریه و سل و یکی از احشای محتوی در سینه ٔ انسان و دیگر حیوانات که آلت عمده ای است مر عمل تنفس را و قدمای از اطبا آن را بادزن و مروحه ٔ دل می دانستند. (ناظم الاطباء). نام عضوی است درون سینه که به هندی پهیپرا گویند. (غیاث اللغات ). چیزی...
-
ابوالوفاء
لغتنامه دهخدا
ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن یحیی بن اسماعیل بن عباس بوزجانی از مردم بوزجان شهرکی بخراسان میان هرات و نیشابور. حاسب مشهور. یکی از ائمه ٔ مشاهیر در علم هندسه و او را درین علم استخراجات غریبه است که کس پیش از او بر آنها دست نیافته اس...
-
مخمس
لغتنامه دهخدا
مخمس . [ م ُ خ َم ْ م َ ] (ع ص ) پنج گوشه . (منتهی الارب ). پنج گوشه . پنج گوشه دار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).پنج گوشه کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). هر چیز پنج گوشه و پنج ضلعی : چنانکه چون خطیب از منبر ذکرپیغمبر کند و صلوات دهد روی به جانب ر...
-
دستوری خواستن
لغتنامه دهخدا
دستوری خواستن . [ دَ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) اجازت خواستن . رخصت طلبیدن . استیذان . (دهار) (ترجمان القرآن ). استیناس . (یادداشت مرحوم دهخدا). استجازه کردن . اجازه طلبیدن . اذن خواستن . استجازه : همه به روم بازآمدند و از وی دستوری خواستند که با وی ب...