کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاع
لغتنامه دهخدا
قاع . (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است از روزهای عرب . ابواحمد گوید این روزی است که در آن حادثه ٔ میان بکربن وائل و بنی تمیم اتفاق افتاد و در این روز اوس بن حجر بدست بسطام بن قیس شیبانی اسیر گشت و در این باره آمده است : بقاع منعناه ثمانین حجةو بضعاً لنا...
-
قاع
لغتنامه دهخدا
قاع . (اِخ ) منزلی است در راه مکه پس از عقبه ، نسبت به کسی که به طرف مکه میرود و پس از آن زباله است . (معجم البلدان ج 7 ص 15) (نزهةالقلوب ج 3 ص 167).
-
قاع
لغتنامه دهخدا
قاع . (اِخ ) نام قلعه ای است در مدینه ٔ طیبه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). وبه آن «اُطم البلویین » گفته میشود و در کنار آن چاهی است موسوم به چاه غدق . (معجم البلدان ج 7 ص 15).
-
قاع
لغتنامه دهخدا
قاع . (ع اِ) زمین پست هموار دور از کوه و از پشته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زمین راست و هموار. (ترجمان علامه جرجانی ص 77). کویر. (نصاب ). ج ، قیع، قیعه ، قیعان ، اقواع ، اقوع . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) : نه روشندلی زاید از تیره اصلی نه نیل...
-
واژههای مشابه
-
شوره قاع
لغتنامه دهخدا
شوره قاع . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شوره زار. شوره زمین : نه روشن دلی آید از تیره اصلی نه نیلوفری روید از شوره قاعی .خاقانی .
-
قاع صفصف
لغتنامه دهخدا
قاع صفصف . [ ع ِ ص َ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیابان مستوی : فیذرها قاعاً صفصفاً لاتری فیها عوجاً و لا امتا. (قرآن 106/20 و 107).عنبر اشهب روید اگر از گیسوی اوتای یک موی ببخشند به قاع صفصف . سوزنی .نسف از فر خرامیدن تو یافت کنون فرّ فردوس اگر بو...
-
قاع موحوش
لغتنامه دهخدا
قاع موحوش . [ ع ِ م َ ] (اِخ )موضعی است در یمامه . یحیی بن طالب گوید : بعدنا و بیت اﷲ عن ارض قرقری و عن قاع موحوش و زدنا علی البعد.و نیز در این شعر که درباره ٔ سرزمین قرقری شاعری دیگر سروده قاع موحوش را اراده کرده است : ایا اثلاث القاع من بطن توضح حن...
-
قاع النقیع
لغتنامه دهخدا
قاع النقیع. [ عُن ْ ن َ ] (اِخ ) نام موضعی است در دیار سُلَیم که گروهی از شاعران در شعرهای خود از آن یاد کرده اند. (معجم البلدان ج 7 ص 15).
-
واژههای همآوا
-
قعا
لغتنامه دهخدا
قعا. [ ق َ ] (ع مص ) بلند گردیدن سر بینی و برنشستن بر استخوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قیعة
لغتنامه دهخدا
قیعة. [ ع َ ] (ع اِ) قاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قاع شود.
-
اقوع
لغتنامه دهخدا
اقوع . [ اَق ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ قاع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به قاع شود.
-
علی القاعدة
لغتنامه دهخدا
علی القاعدة. [ ع َ لَل ْ ع ِ دَ / دِ ] (ع ق مرکب ) برحسب قاعده . قاع-دةً. اصلاً.