کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاطع ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قاطع بودن
لغتنامه دهخدا
قاطع بودن . [ طِ دَ ] (مص مرکب ) یقین داشتن . قطع داشتن . || برّا بودن . || صاحب تصمیم بودن . درست اجرا کننده بودن .
-
قاطع رحم
لغتنامه دهخدا
قاطع رحم . [ طِ ع ِ رَ ح ِ ] (ص مرکب ) کسی که خویشی راببرد و پیوند برادری را گسسته کند. (ناظم الاطباء)
-
قاطع شدن
لغتنامه دهخدا
قاطع شدن . [ طِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع حاصل کردن .
-
قاطع طریق
لغتنامه دهخدا
قاطع طریق . [ طِ ع ِ طَ ] (ص مرکب ) راه بر. ره بر. ره زن . راه زن . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ج ، قطاع طریق . (مهذب الاسماء). قاطعان طریق : امیر قافله را هم تغافلی شرط است که بی نصیب نمانند قاطعان طریق . سعدی .که در کمینگه عمرند قاطعان طریق .حاف...
-
خط قاطع
لغتنامه دهخدا
خط قاطع. [ خ َطْ طِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که ببرد و قطع کند یک جزء از دایره را. (ناظم الاطباء). || هر خطی که صفحه یا جسم یا خطی دیگر را قطع کند و با آن زاویه ای بسازد.
-
جستوجو در متن
-
خرقه ساختن
لغتنامه دهخدا
خرقه ساختن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ت َ ] (مص مرکب ) پاره کردن . دریدن . چاک ساختن . (برهان قاطع). || بمعنی درست کردن خرقه نیز آید (از اضداد است ).
-
پلاس انداختن
لغتنامه دهخدا
پلاس انداختن . [ پ َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از پریشان ساختن و پراکنده کردن باشد. (برهان قاطع). پریشان و پراکنده ساختن . (فرهنگ رشیدی ).
-
پلمس
لغتنامه دهخدا
پلمس . [ پ َ م َ ] (اِ) پلمسه . مضطرب شدن و دست و پا گم کردن . (برهان قاطع). اضطراب . || متهم ساختن . (برهان قاطع). || دروغ گفتن . (برهان قاطع).
-
زبهر کردن
لغتنامه دهخدا
زبهر کردن . [ زِ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زِبْهَر، عاق باشد و زبهر کردن بمعنی عاق ساختن فرزند و بیزاری ازاو بود. (جهانگیری ، ذیل زِبَهر). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزندان ، و آنرا بعربی عاق گویند. (برهان قاطع). عاق ساختن پدر و مادر فرزند را و بیزا...
-
بپریشیدن
لغتنامه دهخدا
بپریشیدن . [ ب ِ دَ] (مص ) پریشان کردن . پراکنده ساختن . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). پریشیدن . و رجوع به پریشیدن شود.
-
خوال
لغتنامه دهخدا
خوال . [ خ ُ ] (اِ) دوده ای که جهت ساختن مرکب از چراغ گیرند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خوال [ خوا / خا ] . || خوردنی را نیز گویند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع آمده است که این کلمه معادل خوار است چنانکه در خوالگر = خوالیگر.
-
نایژه کردن
لغتنامه دهخدا
نایژه کردن . [ژَ / ژِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آب چکیدن . چکیدن آب . (برهان قاطع). تقطیر کردن آب . (ناظم الاطباء). || نایژه ساختن . به شکل لوله یا قیف درآوردن : صبغ؛ نایژه ساختن انگشت را بر خنور به وقت ریختن آنچه باشد از وی به خنور دیگر. (صراح ). رجوع به ...
-
بخسانیدن
لغتنامه دهخدا
بخسانیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) گدازانیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ سروری ). گداختن . (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). گداختن و حل کردن و آب کردن .(ناظم الاطباء). || پژمرده ساختن . (برهان قاطع) (فرهنگ سروری ). || پژمردن . ترنجیدن از غم یا درد. (یادداشت م...
-
نشاخت
لغتنامه دهخدا
نشاخت . [ ن ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) نشاند. رجوع به نشاختن شود. || به معنی تعیین هم آمده است که خبر دادن و آشکار ساختن و خاص گردانیدن باشد. (برهان قاطع). رجوع به نشاختن شود.