کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاضي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) ابراهیم اسنوی شافعی نحوی . صاحب بغیة گوید: وی دانشمندی است فقیه و نحوی و بسیار هوشیار که فقه را نزد بهاء قفطی و اصول را نزد شمس اصفهانی و نحو را نزد بهاء نحاس آموخت و متصدی منصب قضاء سیوط و اخیم و قوص گردید. او دارای عقیده ٔ پاک و روشی ...
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) ابراهیم کواکبی . رجوع به قاضی کواکبی شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحیم یا عبدالرحمن بن محمدبن سعداﷲ یا محمدبن ابراهیم بن سعداﷲبن جماعة، ملقب به برهان الدین و معروف به ابن جماعة. رجوع به ابن جماعة ابراهیم شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) اسماعیل بن اسحاق . رجوع به اسماعیل بن اسحاق شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) ایاس بن معاویةبن مره یا قرةبن ایاس بن هلال مزنی ، مکنی به ابوواثله . در فقه و حدیث اعلم زمان خود و در خلافت عمربن عبدالعزیز به قضاوت بصره منصوب و در فطانت و فراست و هوش و ذکاوت و فصاحت بی بدل بلکه ضرب المثل اذکی من ایاس از امثال دائره ٔ...
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسن بن احمدبن زید. رجوع به قاضی اسطخری شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن مرزبان . رجوع به قاضی سیرافی حسن شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسن بن علی بن امراﷲ، مکنی به ابن الحنائی . رجوع به ابن الحنائی حسن شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسن بن محمدبن محمد. رجوع به قاضی چلپی حسن شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسن بن منصوربن ابی القاسم . رجوع به قاضی خان حسن شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسین بن محمد مرورودی ، مکنی به ابوعلی . از مشاهیر فقهای شافعی است و در تألیفات امام الحرمین جوینی و غزالی نام او به بزرگی یاد شده است . کتابی در فقه به نام «التعلیقه » از او باقی است . وی به سال 462 هَ . ق . در مرورود وفات یافت . (از ق...
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسین بن محمدبن حسن . رجوع به قاضی دیاربکری شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) حسین بن نصر. رجوع به قاضی ابن خمیس شود.
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) خضربن محمدبن خضر. نسب وی به امام موسی کاظم میرسد. وی فقیهی است فاضل و دانشمند از مردم بغداد که به تدریس اشتغال ورزید، و درطول 35 سال متولی منصب قضاء در اکثر استانهای عراق گردید و آنگاه عضو مجلس تمییز شرعی عراق شد. تألیفاتی دارد. او راس...
-
قاضی
لغتنامه دهخدا
قاضی . (اِخ ) در کتب رجال لقب حسن بن اسحاق است . رجوع به حسن بن اسحاق شود.