کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاضب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاضب
لغتنامه دهخدا
قاضب . [ ض ِ ] (ع ص ) قاطع. بران . برنده : سیف قاضب ؛ شمشیر بران . (ناظم الاطباء). ج ، قواضب و قُضب .
-
واژههای همآوا
-
غاضب
لغتنامه دهخدا
غاضب . [ ض ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غضب . خشمناک . (منتهی الارب ). خشمگین . خشم کننده . خشم آلوده .
-
قعضب
لغتنامه دهخدا
قعضب . [ ق َ ض َ ] (ع ص ) سطبر نیک دلیر و توانا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِخ ) نام مردی که نیزه و سنان ساختی . (منتهی الارب ). رجل کان یعمل الاسنه . (اقرب الموارد).
-
قازب
لغتنامه دهخدا
قازب . [ زِ ] (ع ص ) بازرگان نیک آزمند و حریص که گاهی براه خشکی و گاهی براه دریا تجارت کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
قضب
لغتنامه دهخدا
قضب . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاضب . (منتهی الارب ). رجوع به قاضب شود.
-
قواضب
لغتنامه دهخدا
قواضب . [ ق َ ض ِ ] (ع ص ، اِ)ج ِ قاضب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی تیغهای بران . (آنندراج ) : و مردم شهر اندر حالت اختلاط کتایب و اختراط قواضب و تمکین یافتن نیزه ها در سینه ها و شمشیرها در مفاصل و اعضا با ایشان مقاومت نتوانند کرد. (تاریخ ب...
-
برنده
لغتنامه دهخدا
برنده . [ ب ُ رَ / ب ُرْرَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از بریدن . قطعکننده . (آنندراج ). آنکه چیزی را قطع کند. کسی که چیزی را ببرد. (فرهنگ فارسی معین ). جازح . حاذم . خَدِب . صارم . عَضب . فاصل . قاضب . قاطع. قُرصوف . قَصّال . قطّاع . هَذّ.هَذاهِذ. هَذ...
-
شمشیر
لغتنامه دهخدا
شمشیر. [ ش ِ / ش َ ] (اِ) سیف . سلاحی آهنین و برنده که تیغه ٔ آن دراز و منحنی و داری یک دمه است . تیغ. (ناظم الاطباء). وجه تسمیه ٔ آن شم شیر است که دم شیر و ناخن شیر است چه شم بمعنی دم و ناخن هر دو آمده است . (از غیاث ) (برهان ). صاحب آنندراج گوید: م...