کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاصف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاصف
لغتنامه دهخدا
قاصف . [ ص ِ ] (ع ص ) رعد قاصف ؛ تندر سخت غرنده . || ریح قاصف ؛ باد سخت شکننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قواصف . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). قاصفین . در حدیث آمده است : انا والنبیون قراط القاصفین ؛ ای مزدحمون کان بعضهم یقصف بعضاً بفراط ...
-
جستوجو در متن
-
باد سخت
لغتنامه دهخدا
باد سخت . [ دِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادشدید. باد تند. باد پرطوفان . ریح عاصف . (منتهی الارب ) (دهار). ریح صَرْصَر. (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان القرآن ): ریح زَعْزَع ؛ باد سخت جنباننده . (منتهی الارب ) (دهار). ریح زعازع . ریح زعزعان . طَیْس...
-
غرنده
لغتنامه دهخدا
غرنده . [ غ ُرْ رَ دَ / دِ ] (نف ) شیر و گرگ خشم آلود که از غایت خشم فریاد کند و بر خود پیچد. و بر دیگر سباع نیز اطلاق کرده اند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از صحاح الفرس ). خشم آلود. (اوبهی ) : روبهی کاندر جوار درگهت مأوی گرفت بر سباع از پرتوی چون شیر...