کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قعش
لغتنامه دهخدا
قعش . [ ق َ ] (ع مص ) گرد آوردن و جمع کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خمانیدن سر چوب به سوی خویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ): قعش رأس الخشبة؛ عطفه الیه . (اقرب الموارد). || شکستن و ویران کردن بنا و جز آن را. هدم بنا و غیر آن . از فتح یفتح ا...
-
جستوجو در متن
-
ساروقاش
لغتنامه دهخدا
ساروقاش . (اِخ ) نام موضعی است به قرب ساوه . رجوع به ساری قاش شود.
-
کرج
لغتنامه دهخدا
کرج . [ ک ِ / ک ِ رِ ] (اِ) تراشه ٔ خربزه و هندوانه و غیر آن . (برهان )(ناظم الاطباء). پارچه ای از خربزه که برین و قاش نیزگویند، لیکن قاش ترکی است . (فرهنگ رشیدی ). قاش خربزه و هندوانه و امثال آن . (آنندراج ). کُرچ . (برهان ) (از آنندراج ) : ماند کرج...
-
قاج
لغتنامه دهخدا
قاج . (ترکی ، اِ) قاچ . پاره ای از خربزه و هندوانه و مانند آن . قاش . (ناظم الاطباء). قاش خربزه وتربز و مانند آن . (آنندراج ). || نوعی از تیر. (ناظم الاطباء). پر تیر. (آنندراج ) : ز قاجی که جانان به یاران فروخت دل لخت لخت من از غصه سوخت . میرزا طاهر ...
-
کرچ کرچ
لغتنامه دهخدا
کرچ کرچ . [ ک َ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) قطعه قطعه . کرج کرج . قاش قاش . تکه تکه . (فرهنگ فارسی معین ) : به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم بسان خربزه ٔ نرم دل خموشم من .سیفی بدیعی (از آنندراج ).
-
برکاریدن
لغتنامه دهخدا
برکاریدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب )تراشیدن قاش از خربزه . از خربزه و هندوانه قاش بریدن . قطع نمودن گریبان پیراهن و مانند آن . (از آنندراج ). از پیراهن درزه یقه بریدن . قطعه کردن و بخش کردن خربوزه و بریدن یقه ٔ قبا و پیراهن . (ناظم الاطباء).
-
گرچ
لغتنامه دهخدا
گرچ . [ گ ُ ] (اِ) شوشه ، یعنی پارچه و قاش خربزه و هندوانه و غیره . || گرچ بالفتح ، شکاف گریبان و گرته و پیراهن . (غیاث اللغات ).
-
جبه
لغتنامه دهخدا
جبه . [ ] (اِخ ) قصبه ای است در ترکستان شرقی که در مغرب ختن بفاصله ٔ 25 هزارگز و در کنار رودخانه ٔ قره قاش یا دریای ختن قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
قاشی
لغتنامه دهخدا
قاشی . (اِ) پشیز. هیچکاره . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پشیز هیچکاره که رائج نباشد. رجوع به قاش شود. || (ع ص ) پوست بازکننده . (ناظم الاطباء). قاشر.
-
چهارقاش
لغتنامه دهخدا
چهارقاش . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + قاش قسمتی که از چیزی چون سیب و به و هندوانه و خربزه و غیره جدا کنند) چارقاش ، چهاربرش مساوی است از مجموع برشهای چهارگانه ٔ چیزی .
-
زین کوده
لغتنامه دهخدا
زین کوده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) قرپوس زین اسب را گویند و آن بلندی پیش زین باشد. (برهان ). قاش زین و قرپوس زین و بلندی پیش زین . (ناظم الاطباء). رجوع به زین کوه و زین کوهه شود.
-
قدح زین
لغتنامه دهخدا
قدح زین . [ ق َ دَ ح ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از قاش زین . (آنندراج ) : جلوه میکرد سمند تو و تمکین میریخت آب حیوان ز کنار قدح زین میریخت .تائب (از آنندراج ).
-
لاهوره
لغتنامه دهخدا
لاهوره . [ رَ ] (اِ) تراشه و برش خربزه و هندوانه است و به ترکی آن را قاش گویند. (برهان ). کرچ خربزه و هندوانه . (جهانگیری ). قاچ . کرچ . بُرش : جسم که چون خربزه است تا نبری چون خورندبشکن و پیدا شود قیمت لاهوره ای .مولوی .
-
برین
لغتنامه دهخدا
برین . [ ب ُ ] (اِ) پارچه ٔ کوچک و هلال داری باشد که از خربزه و هندوانه بریده باشند. (برهان ) تراشه . قاش . قاچ . (یادداشت دهخدا) : چون برید و داد او را یک برین همچو شکّر خوردش و چون انگبین .مولوی (از آنندراج ).
-
خاش و خماش
لغتنامه دهخدا
خاش و خماش . [ ش ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی خاش و خش است که خس و خار و ریزه های دم مقراض و تیشه و چیزهای افکنده و بکارنیامدنی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). داس و دلوس . قاش و قماش . || آشغال .