کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاسمی خوافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاسمی خوافی
لغتنامه دهخدا
قاسمی خوافی . [ س ِ ی ِ خوا / خا ](اِخ ) اسمش مجدالدین از فصحای دیار خواف و به مکارم اخلاق اتصاف داشته کتاب روضة الخلد برابر گلستان شیخ سعدی از تصنیفات اوست این قطعه از آنجا آورده شد:ابلهی مروزی به شهر هری سوی بازار برد لاشه خری لاغر و سست و پیر و فر...
-
واژههای مشابه
-
قاسمی اردستانی
لغتنامه دهخدا
قاسمی اردستانی . [س ِ ی ِ اَ دِ ] (اِخ ) اصلش از اردستان اصفهان و در اصفهان زندگانی را وداع کرده است . این شعر او راست :خوش آن غضب که همان لحظه بیگناهی من شود عیان و درآید به عذرخواهی من .(آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 190).
-
قاسمی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
قاسمی اصفهانی . [ س ِ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) (درویش ...) از اصفهان است . مردی ظریف و عارف و صحبت دیده بود و به مصاحبت امیر نجم به ماوراءالنهر رفت . این مطلع از اوست :شب می خوردن از فردا بیندیش که این شب را عجب روزی است در پیش .(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 1...
-
قاسمی انوار
لغتنامه دهخدا
قاسمی انوار. [ س ِ ی ِ اَن ْ ] (اِخ ) سید معین الدین قاسم انوار. رجوع به قاسم انوار شود.
-
قاسمی حلاق
لغتنامه دهخدا
قاسمی حلاق .[ س ِ ی ِ ح َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به قاسمی دمشقی شود.
-
قاسمی دمشقی
لغتنامه دهخدا
قاسمی دمشقی . [ س ِ ی ِ دِ م ِ ] (اِخ ) جمال الدین محمدبن محمد سعیدبن شیخ قاسم قاسمی دمشقی سرآمد علماء دمشق بودو از بسیاری از آنان بواسطه پارسائی و استقامت امتیاز داشت . وی علاوه بر وقوف به اسرار شریعت و علوم دینی به دانش و فرهنگ عصری نیز توجه داشت و...
-
قاسمی دمشقی
لغتنامه دهخدا
قاسمی دمشقی . [ س ِ ی ِ دِ م ِ ] (اِخ ) محمد سعیدبن قاسم بن صالح حلاق [ 1285 - 1317 هَ . ق . / 1842 - 1900 م . ] یکی از ادیبان و دانشمندان دمشق است . وی به صنعت های شامی آشنا بود و درباره ٔ آنها کتابی به نام 1- بدائع الغرف فی الصناعات والحرف ، به ترت...
-
قاسمی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
قاسمی سمرقندی . [ س ِ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) حسن بن احمدبن محمدبن قاسم بن جعفر، مکنی به ابومحمد. در حدیث ، امام عصر خود بود. در نیشابور سکنی کرد وتألیفاتی دارد. او راست : 1- بحر الاساتید فی صحاح المسانید. این کتاب هشتصد جزء و مشتمل بر یکصدهزار حدی...
-
قاسمی شامی
لغتنامه دهخدا
قاسمی شامی .[ س ِ ی ِ ] (اِخ ) جمال الدین بن محمد سعیدبن قاسم حلاق .از خاندان حسین سبط در عصر خود پیشوای مردم شام و از عالمان دین بود و در فنون ادب کوششی بلیغ به کار برد. تولد و وفات وی در دمشق است (1283 - 1332 هَ . ق . / 1866 - 1914 م .). وی به عقید...
-
قاسمی کازرونی
لغتنامه دهخدا
قاسمی کازرونی . [ س ِ ی ِ زِ ] (اِخ ) اسمش ابوالقاسم از شیخ زادگان کازرونی است و خلف شیخ ابوحامد و از تلامذه ٔ ملا میرزا جان است . این اشعار از اوست :تو قاصد ار نفرستی و نامه ننویسی از این طرف که منم راه کازرون باز است .ز جور کردی با من هر آنچه خواست...
-
قاسمی گنابادی
لغتنامه دهخدا
قاسمی گنابادی . [ س ِ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) اسمش میرزامحمد قاسم و از سادات عصر شاه طهماسب است . شاعری معروف و عارفی به طبع موصوف است و بیشتر اوقات دروادی مثنوی شتافته و به اتمام خسرو شیرین و لیلی و مجنون و شاهنامه که به اسم شاه طهماسب صفوی گفته توفیق یافت...
-
قاسمی یمنی
لغتنامه دهخدا
قاسمی یمنی . [ س ِ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ )احمدبن حسین بن قاسم بن عبداﷲ. از پیشوایان بزرگ زیدیه ٔ یمن است . وی مردی سیاستمدار و دلیر و محتاط بود. زیدیه ٔ یمن به سال 646 هَ . ق . به وی بیعت کردند و به المهدی لدین اﷲ ملقب شد. و در ثلا دعوت خود را آشکار کرد...
-
قاسمی مهنه ای
لغتنامه دهخدا
قاسمی مهنه ای . [ س ِ ی ِ م ِ ن َ ] (اِخ ) خواجه ابوالقاسم برادر خواجه ابوالفضل مهنه ای بود و در شعر خود به قاسمی تخلص میکرد. اخلاق حمیده و اطوار پسندیده داشت . از اوست این مطلع:گر بی رخت سوی چمن بهر تماشا بنگرم هر برگ گل خاری شود در چشم من تا بنگرم ...