کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قازایاغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قازایاغی
لغتنامه دهخدا
قازایاغی . (ترکی ، اِ مرکب ) از سبزیهای خودروی خوراکی است و جزء تیره ٔ بارهنگ ها میباشد. برگهای آن بریدگیهای بسیار و طعم مخصوص دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 251). رجوع به غازایاغی شود.
-
واژههای همآوا
-
غازایاقی
لغتنامه دهخدا
غازایاقی . [ اَ ] (ترکی ، اِ مرکب ) غازایاغی . نام نباتی است که به پای غاز تشبیه کرده اند و ایاغ ترکی است و به عربی آطریلال گویند و به پارسی پای زاغان خوانند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). اسم ترکی گیاه آطریلال است و در لرستان و کوهستان پای غازان ن...
-
جستوجو در متن
-
پای غازان
لغتنامه دهخدا
پای غازان . (اِ مرکب ) قازایاغی . رجوع به اَاطریلال شود.
-
پاکلاغ
لغتنامه دهخدا
پاکلاغ . [ ک َ ] (اِ مرکب ) قازایاغی . رجوع به پاکلاغی شود.
-
موجه
لغتنامه دهخدا
موجه . [ ج َ ] (اِ) در اصطلاح پزشکی ، پژند. قثابری . برغست . آطریلال . قازایاغی . غازیاغی . (یادداشت مؤلف ).
-
پای کلاغ
لغتنامه دهخدا
پای کلاغ . [ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قازایاغی . اطریلال . || قلم چرا. (غیاث اللغات ). خطی بغایت زشت . قلم انداز.
-
حشیشةالبرص
لغتنامه دهخدا
حشیشةالبرص . [ ح َ ش َ تُل ْ ب َ ] (ع اِمرکب ) آ اِطریلال . رجل الغراب . رجل الطیر. جزرالشیطان . جرزالشیاطین . قازایاغی . اطریلال . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). رعی ألایل . || طیلافیون .
-
حرزالشیاطین
لغتنامه دهخدا
حرزالشیاطین . [ ح ِ زُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) اَآطریلال . رِجْل الطیر. رِجْل الغراب . قازایاغی . حشیشةالبرص . گیاهی است شاخ آن شبیه است به چنگال مرغ . رجوع به اآطریلال شود.
-
جزرالغراب
لغتنامه دهخدا
جزرالغراب . [ ج َ زَ رُل ْ غ ُ ] (ع اِ مرکب ) جزرالشیطان . رجل الغراب . رجل العقارب . رجل الزرزور. رجل العقعق . رجل الراعی . رجل الطیر. حشیشةالبرص . قازایاغی . قزاقی (در تداول عامه ). پاکلاغی . چنگ کاک . پای کلاغ . زرقون . موچه . موجه . یملک . یملیک ...
-
سبزی صحرایی
لغتنامه دهخدا
سبزی صحرایی . [ س َ ی ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انواع سبزی خودرو و سبزی که در صحرا روید و قابل خوردن باشد. سبزی خودرو که در صحرا رویَد و توان خورد، چون : زرد مرغک ، قازایاغی ، شنگ ، ترشک ، تره ٔ کوهی و غیره .
-
پاکلاغی
لغتنامه دهخدا
پاکلاغی . [ ک َ ] (اِ مرکب ) قازایاغی . رجل الطیر. رجل العقاب . رجل الغراب . رجل العقارب . رجل الزرزور. رجل الراعی . رجل العقعق . اَاَطریلال . حشیشة البرص . موجه . یملیک . حرزالشیاطین . جزر الغراب . و آن گیاهی است که برگ آن به پنجه ٔ زاغ ماند و به به...
-
یملیک
لغتنامه دهخدا
یملیک . [ ی ِ ] (ترکی ، اِ) اِآطریلال . قازایاقی . (یادداشت مؤلف ). غازایاقی . رجل الغرب . پای زاغان . رجوع به قازایاغی و غازایاقی و اآطریلال شود. || اسم ترکی لحیةالتیس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شنگ شتری . لحیةالتیس که در لغت عرب به معنی ریش تکه (...
-
اآطریلال
لغتنامه دهخدا
اآطریلال . [ اَ طِ ] (اِ) آطریلال . اطریلال . طریلال . لغتی است بربری وبه عربی آنرا رجل الطیر گویند و ما امروز آنرا قازایاغی نامیم و نام فارسی آن : پاکلاغی ، چنگ کاک ، پای کلاغ ،زرقون ، موچه ، موجه ، یملک ، یملیک ، مچی است ، و نامهای دیگر آن به عربی ...