کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قارچایستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قارچ
لغتنامه دهخدا
قارچ . (اِ) رستنی است که مانند چتر مدور باشد. در جاهای نمناک بلا تخم میروید و به هندی آن را لگرمتا خوانند. (آنندراج ). قارچها رستنی هائی هستند بیگانه خوار که کلرفیل ندارند و به حالت ساپروفیت بر روی مواد آلی در حال تجزیه میرویند و ممکن است همزیست رستن...
-
گنده قارچ
لغتنامه دهخدا
گنده قارچ . [ گ َدَ / دِ ] (اِ مرکب ) هرگاه در میوه جات و یا سیب زمینی و غیره بر اثر باد یا نیش حشرات و یا عمل آوردن زمین خراشی وارد شود گنده قارچ وارد آن شده مشغول تغذیه می شود و درنتیجه میوه ها لهیده و گندیده می شود. سیب زمینی گنده قارچی پوستش مانن...