کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاب عریض نما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قآب
لغتنامه دهخدا
قآب . [ ق َ آ ] (ع مص ) بسیار نوشیدن آب را و پر شدن . گویند قَئِب َ الرجل من الماء قاباً وقآباً؛ بسیار نوشید آب را و پر شد. (منتهی الارب ).
-
قأب
لغتنامه دهخدا
قأب . [ ق َ ءَ ] (ع مص ) خوردن طعام را یا آب را. (منتهی الارب ). || یا خوردن تمامه ٔ آن را. گویند: قَاءَب َ الطعام قأباً؛ خورد طعام را یا خورد تمامه ٔ آن را. و نیز قأب الماء؛ آشامید آب را یا آشامید تمامه ٔ آن را. (منتهی الارب ).
-
پیش قاب
لغتنامه دهخدا
پیش قاب . (اِ) بشقاب (لغت محلی شوشتر).
-
شش قاب
لغتنامه دهخدا
شش قاب . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) بازی شش پژول . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شش پژول و شش تا شود.
-
قاب آینه
لغتنامه دهخدا
قاب آینه . [ ب ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چارچوب که آینه در آن گیرد.
-
قاب ترازو
لغتنامه دهخدا
قاب ترازو. [ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خریطه . || ترازوخانه . ظرفی که در آن ترازو نهند.
-
قاب شانه
لغتنامه دهخدا
قاب شانه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) از قاب ترکی + شانه . شانه نیام . شانه دان .
-
قاب عکس
لغتنامه دهخدا
قاب عکس . [ ب ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از قاب ترکی به معنی ظرف + عکس . چارچوبی که عکس در وی گیرند.
-
قاب عینک
لغتنامه دهخدا
قاب عینک . [ ب ِ ع َ / ع ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ترکی قاب به معنی ظرف + عینک . ظرف یا جعبه ای که عینک در آن گذارند.
-
قاب قرآن
لغتنامه دهخدا
قاب قرآن . [ ب ِ ق ُرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ترکی قاب به معنی ظرف + قرآن . کیسه گونه ای به قطع قرآن که قرآن را در وی جای دهند. پوششی از جامه یا چرم که قرآن را در آن جای میدهند.
-
قاب قمار
لغتنامه دهخدا
قاب قمار. [ ب ِ ق ِ / ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشتالنگ که با آن قمار کنند : نخواهی دست شست از نعمت ظالم مگر روزی که چون قاب قمارت کرده خاکسترنشین قابش . خاقانی .رجوع به قاب شود.
-
قاب قمارخانه
لغتنامه دهخدا
قاب قمارخانه . [ ب ِ ق ِ / ق ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) || گربز. سخت گربز. ارقه . || لاابالی . || سخت بیشرم برای کثرت معاشرتهای بد.
-
قاب قوسین
لغتنامه دهخدا
قاب قوسین . [ ب ِ ق َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقدار دو کمان . (غیاث اللغه ) (آنندراج ). بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین مقبض و سیة است و هر کمانی را دو قاب است . مأخوذ از آیه ٔ قرآن کریم : فکان قاب قوسین او ادنی . (قرآن 9/53). در اصطلا...
-
قاب کردن
لغتنامه دهخدا
قاب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ازقاب ترکی + کردن فارسی . جایگیر کردن چیزی در قاب .
-
قاب انداز
لغتنامه دهخدا
قاب انداز. [ اَ ] (نف مرکب ) قمارباز.