کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابخوابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوابی
لغتنامه دهخدا
خوابی . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خابیه . (منتهی الارب ). رجوع به خابیه شود : و در مجلس گاه اوانی و خوابی یشم مرصع بلالی نهاده . (جهانگشای جوینی ).
-
قآب
لغتنامه دهخدا
قآب . [ ق َ آ ] (ع مص ) بسیار نوشیدن آب را و پر شدن . گویند قَئِب َ الرجل من الماء قاباً وقآباً؛ بسیار نوشید آب را و پر شد. (منتهی الارب ).
-
قأب
لغتنامه دهخدا
قأب . [ ق َ ءَ ] (ع مص ) خوردن طعام را یا آب را. (منتهی الارب ). || یا خوردن تمامه ٔ آن را. گویند: قَاءَب َ الطعام قأباً؛ خورد طعام را یا خورد تمامه ٔ آن را. و نیز قأب الماء؛ آشامید آب را یا آشامید تمامه ٔ آن را. (منتهی الارب ).
-
قاب
لغتنامه دهخدا
قاب . (اِخ ) قریه ای است در خاک مصر در طرف چپ رود نیل به فاصله ٔ بیست ونه هزارگزی جنوب شرقی «اسنه » و در نزدیکی خرابه های شهر قدیمی که به زبان قبطی «نخب » و به زبان یونانی «التیه » نامیده میشود قرار دارد. دارای آثار عتیقه و بعضی قبور قدیمه حاوی سرداب...
-
قاب
لغتنامه دهخدا
قاب . (اِخ ) واحه ای است واقع در میان صحرا در نوبه ٔ آفریقا در جانب غربی «دنقله » و در چهل وپنج هزارگزی ساحل نیل ، طول آن از شمال به جنوب یکصدوهفتادهزارگز است و چون ارتفاع سطح آن کمتر از نیل است با احداث جداولی از نیل آن را معمور و مسکون ساخته اند. ع...
-
قاب
لغتنامه دهخدا
قاب . (ترکی ، اِ) خوان طعام و در مصطلحات نوشته که قاب لفظ ترکی است . (بهار عجم ). به معنی آوند و ظرف و چون طبق ظرف طعام است آن را قاب نیز گویند. (آنندراج ). ظرف بزرگ بی دیواره از مس یا چینی و غیره برای پلو و مانند آن . در ترکی به معنی مطلق ظرف و در ف...
-
قاب
لغتنامه دهخدا
قاب . (ع اِ) اندازه . مقدار. (مهذب الاسماء) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مابین قبضه ٔ کمان و خانه ٔ کمان . (غیاث ). میان قبضه و گوشه ٔ کمان . (منتهی الارب ). خانه ٔ کمان . (دهار).- قاب قوسین .
-
قاب
لغتنامه دهخدا
قاب . [ قاب ب ] (ع اِ) سیم (سوّم ) سال . (مهذب الاسماء). دو سال بعداز سال جاری . || سال آینده . (آنندراج ).
-
گران خوابی
لغتنامه دهخدا
گران خوابی . [ گ ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گران خواب بودن . دیر بیدار شدن . سنگین خوابی : صداع بلغمی هفت نوع است : یکی گرانی سر و چشم . دوم کسلانی و دیرکاری . سیم خفتن و گران خوابی ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
شب خوابی
لغتنامه دهخدا
شب خوابی . [ ش َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل شبخواب . || (اِ مرکب ) پوشاک و لباس شب . (ناظم الاطباء).
-
بی خوابی
لغتنامه دهخدا
بی خوابی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) افراط بیداری باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سهر. سهاد. (نصاب ). به خواب نرفتن : خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکناربا فراقت روی او داروی بی خوابی شود. خسروانی .کوکنار از بس فزع داروی بیخوابی شودگر برافتد سایه ٔ شمشیر...
-
خوش خوابی
لغتنامه دهخدا
خوش خوابی . [ خوَش ْ / خُش ْ خوا / خا ](حامص مرکب ) خفتن براحت و آرامی چون خفتن طبیعی . (یادداشت بخط مؤلف ). مقابل بدخوابی : پس تدبیر تری بازآوردن بر دست گیرند و تدبیر خوشخوابی او کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شراب کم در صورت مساعدت مزاج سبب خوش خواب...
-
پیش قاب
لغتنامه دهخدا
پیش قاب . (اِ) بشقاب (لغت محلی شوشتر).
-
شش قاب
لغتنامه دهخدا
شش قاب . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) بازی شش پژول . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شش پژول و شش تا شود.
-
قاب آینه
لغتنامه دهخدا
قاب آینه . [ ب ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چارچوب که آینه در آن گیرد.