کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاآنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاآنی
لغتنامه دهخدا
قاآنی . (اِخ ) میرزا حبیب اﷲ متخلص به قاآنی . در حدود 1222 هَ . ق . یعنی در زمان سلطنت فتحعلیشاه در شیراز متولد گردید. پدر او میرزا محمدعلی شاعر بودو گلشن تخلص داشت . اصل ایشان از ایل زنگنه بود که در عراق و فارس سکونت نمودند. وی در عهد جوانی سفر خراس...
-
واژههای مشابه
-
حبیب اﷲ قاآنی
لغتنامه دهخدا
حبیب اﷲ قاآنی . [ ح َ بُل ْ لاهَِ ] (اِخ ) رجوع به قاآنی شود.
-
جستوجو در متن
-
فریدون میرزا
لغتنامه دهخدا
فریدون میرزا. [ ف ِ رِ ] (اِخ ) از شاهزاده های قاجار است که شعر نیز میگفته و قاآنی بر مجموعه ٔ اشعار او مقدمه ای نوشته است . (از سبک شناسی ج 3 ص 334).
-
مرمود
لغتنامه دهخدا
مرمود. [ م َ ] (ع ص ) مأخوذ از «رمد» عربی که بجای «ارمد» به کار رفته است : مهر رخشا لیک از او مرمود جوید اجتناب .قاآنی .
-
شنفته
لغتنامه دهخدا
شنفته . [ ش ِ ن ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از شنفتن . شنیده شده : با دیده اعتبار نباشد شنفته را. قاآنی .- بحق چیزهای نشنفته ؛ وقتی از گفتار کسی تعجب کنند این جمله را بر زبان رانند.
-
تراوش نمودن
لغتنامه دهخدا
تراوش نمودن . [ ت َ وِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تراویدن . تراوش کردن : تو بدسگالی و نیکی طمع کنی ، هیهات ز خیر خیر تراوش نماید از شر شر.قاآنی .
-
جانوسیار
لغتنامه دهخدا
جانوسیار. (اِخ ) همان جانوسار یا جانوسپار سردار خائن دارا است که با همدستی ماهیار برای تقرب به اسکندر دارا را کشتند : ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیاریار دارا بودن و دل با سکندر داشتن . قاآنی .رجوع به جانوسار و جانوسپار شود.
-
راه پوییدن
لغتنامه دهخدا
راه پوییدن . [ دَ ] (مص مرکب ) راه پوئیدن .راه سپردن . راه رفتن . (از ارمغان آصفی ). راه نوردیدن . (از آنندراج ). طی طریق کردن . شتافتن : راه بی حاصل مپوی و یار بی پروا مگیرتخم در خارا میفشان خشت بر دریا مزن .قاآنی .
-
ذوقی
لغتنامه دهخدا
ذوقی . [ ذَ / ذُو قی ی ] (ص نسبی )منسوب بذوق : رموز علم ادریسی بود ذوقی نه تدریسی چه داند ذوق ابلیسی رموز علم الاسما.قاآنی .
-
منگو
لغتنامه دهخدا
منگو. [ م ُ ] (اِخ )پسر تولی بن چنگیز، اولین قاآن از خاندان تولی که به سال 646 هَ . ق . به تخت قاآنی نشست و در سال 657 وفات یافت . رجوع به تاریخ سلاطین اسلام صص 186-187 شود.
-
پارین
لغتنامه دهخدا
پارین . (ص نسبی ) پارینه . منسوب بسال گذشته . پارسالین : گاو آمد و خورد دفتر پارین را. ظهوری .خرقه ٔ پارین ترا بکار نیایدکوه موقر کجا و کاه محقر.قاآنی .
-
بنیان کن
لغتنامه دهخدا
بنیان کن . [ ب ُ ک َ ] (نف مرکب ) خانه برانداز. ویران کننده ٔ خانه و بنا : نخست باید بستن مسیل چشمه ٔ آب که رفته رفته شود چشمه سیل بنیان کن .قاآنی .
-
حسن بلگرامی
لغتنامه دهخدا
حسن بلگرامی . [ ح َ س َن ِ ب ُ گ َ ] (اِخ ) او راست : احوال قاآنی شاعر که در 1346 هَ . ق . در هند چاپ شده است . (ذریعه ج 7 ص 61).