کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فینه
لغتنامه دهخدا
فینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) کلاه سرخ منگوله دار عثمانیان . فس . فیس . کلاه پشمین ، غالباً سرخ یا سفید و رنگ دیگرکه مصریان و بعض هندیان بر سر گذارند و سابقاً ترکان عثمانی بر سر میگذاشتند. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
فینة
لغتنامه دهخدا
فینة. [ ف َ ن َ ] (ع اِ) ساعت اندکی از روزگار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مدت . ج ، فینات . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
فینات
لغتنامه دهخدا
فینات . [ ف َ ی َ ] (ع اِ) ج ِ فَیْنة. (منتهی الارب ). رجوع به فَیْنة شود.
-
فس
لغتنامه دهخدا
فس . [ ف ِ ] (اِ) نام کلاهی که در شهر فس واقع در غرب افریقا می ساختند و آن کلاه معمولی ترکان عثمانی و مصریان بود و در واقع نوعی فینه بود که از نمد یا ماهوت سرخ بی درز ساخته می شد. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
زیف
لغتنامه دهخدا
زیف . [ زَ ] (ع مص ) خرامیدن در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خرامیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دم در زمین کشیدن کبوتر و سینه برداشتن اونزدیک ماده و بانگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (...