کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیطس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فیطس
لغتنامه دهخدا
فیطس . [ طُ ] (معرب ، اِ) نوعی از صنوبر. قمل قریش . (یادداشت مؤلف ). صنوبرالصغار. (یادداشت دیگر). به یونانی حب صنوبر صغار است ، و آس بستانی را نیز نامند و غلط کرده صاحب تحفه که نبک آس نوشته . (مخزن الادویه ).
-
جستوجو در متن
-
صنوبرالصغار
لغتنامه دهخدا
صنوبرالصغار. [ ص َ ن َ ب َ رُص ْ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) فیطس . بیطوس . پیطویدس . قضیم قریش . فوقا. ارز. تنوب .
-
قمل
لغتنامه دهخدا
قمل . [ ق َ ] (ع اِ) سپش . قملة یکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- قمل قریش ؛ دانه ٔ صنوبر. (منتهی الارب ). حب الصنوبر. (اقرب الموارد). حب صنوبر صغار است . (فهرست مخزن الادویه ). فیطس . رجوع به قم قریش شود.
-
آس
لغتنامه دهخدا
آس . (ع اِ) (از سریانی آسا) مورْد. رَند. اِسمار. مُرد. مرت . عمار. فیطس . مرسین . و آن درختی است بلندتر از انار، برگش ریزه تر از برگ انار و مایل به استداره ، تخمش سیاه و خزان نمیکند و گل و برگ آن معطر است : تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغ گون آسمان آ...