کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فکری کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کج فکری
لغتنامه دهخدا
کج فکری . [ ک َ ف ِ ] (حامص مرکب ) عمل کج فکر. کجرایی . رجوع به کجرایی شود.
-
کوتاه فکری
لغتنامه دهخدا
کوتاه فکری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) عمل کوتاه فکر. کوتاه اندیشی . و رجوع به کوتاه فکر و کوتاه اندیش شود.
-
علی فکری
لغتنامه دهخدا
علی فکری . [ ع َ ف ِ ] (اِخ )ابن محمد عبیداﷲ حکیم . وی در سال 1296 هَ . ق . در قاهره متولد شد و به امر تدریس پرداخت و در سال 1372 هَ . ق . در قاهره درگذشت . او راست : 1- آداب الفتی . 2- الانسان ، در چهار جلد. 3- دلیل العملة و المعاملة. 4- سعادةالزوجی...
-
هم فکری
لغتنامه دهخدا
هم فکری . [ هََ ف ِ ] (حامص مرکب ) هم فکر بودن . هم عقیده بودن . || با یکدیگر برای کاری اندیشیدن .
-
روح فکری
لغتنامه دهخدا
روح فکری . [ ح ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح ذکری فکری . بگفته ٔ امام غزالی از مراتب ارواح نورانیه ٔ بشریه است و آن روحی است که مصارف عقلی را گرفته میان آنها تألیفات و ازدواجاتی بوجود می آورد و از آنهامعانی شریفی را نتیجه میگیرد، و اگر مثلا دو...
-
روشن فکری
لغتنامه دهخدا
روشن فکری . [ رَ / رُو ش َ ف ِ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت روشن فکر. (فرهنگ فارسی معین ). صفت روشن فکر. تجددخواهی . نوگرایی . و رجوع به روشن فکر شود.
-
بی فکری
لغتنامه دهخدا
بی فکری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) عدم تأمل و تفکر. غفلت . بی خیالی و بی پروایی . (ناظم الاطباء).
-
خوش فکری
لغتنامه دهخدا
خوش فکری . [ خوَش ْ / خُش ْ ف ِ ] (حامص مرکب ) نیکواندیشگی . خوب فکری . نیک اندیشی . صحیح اندیشی .
-
امین پاشا فکری
لغتنامه دهخدا
امین پاشا فکری . [ اَ ف ِ ] (اِخ ) امین بن عبداﷲبن محمد بلیغ. از دانشمندان و بزرگان مصر بود. او را تصانیفی است . (1272 - 1316 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130).
-
جستوجو در متن
-
نامی ترمدی
لغتنامه دهخدا
نامی ترمدی . [ ی ِ ت َم َ ] (اِخ ) (میر... خان ) محمدمعصوم بن میر سیدصفائی ترمدی بکری . از شاعران اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم است . وی به روایت مؤلف «شمع انجمن » متوطن بهکر هندستان بوده است و «از طرف اکبرپادشاه به سفارت پیش شاه عباس ماضی » رفته...
-
اوزانام
لغتنامه دهخدا
اوزانام . [ اُ ] (اِخ ) آنتوان فردریک . (1813 - 1853م . ] محقق کاتولیک فرانسوی و از رهبران افکار اجتماعی کاتولیکی قرن 19 م . فلسفه و حقوق تحصیل کرد. در پاریس با رهبران فکری کاتولیک از جمله شاتوبریان و آمپر معاشرت داشت . از مؤسسین انجمن خیریه ٔ معروف...
-
پی کردن
لغتنامه دهخدا
پی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی کردن چیزی یا کسی یا فکری را تعقیب کردن آن . دنبال کردن آن . تعاقب کردن آن : وانچه زو درگذشته هم نگذاشت یا پی اش کرد، یا پی اش برداشت . نظامی .شد غلام ملک به می خوردن بشدنداز پی اش به پی کردن . اوحدی .دزد گ...
-
ارقیونویان
لغتنامه دهخدا
ارقیونویان . [ اَ ] (اِخ ) از سرداران هولاکو که از طرف وی مأمور تسخیر حصار مستحکم اربل شد و آن حصار در دست جماعتی از کردان بود. ارقیو مدتی درپای آن قلعه سرگشته ماند و بگشودن آن موفق نشد تا بکمک لشکری و فکری بدرالدّین لؤلؤ آنجا را بگشود و باروی آن ...
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صاعد فائزی ، ملقب به شرف الدین ، از وزراء دولت ممالیک بحری درمصر، در جوانی نصرانی بوده و به اسعد لقب میکرد، سپس اسلام آورد و به خدمت الفائز ابراهیم بن ابوبکر در آمد و نسبت خود «فائزی » را از او گرفت . پس از فائز...